زن داداش و پدرش و مادرش با هم امروز صبح زود رفتند اصفهان که برند دکتر.... پس حالا حالا تا زمانیکه اونجانند بابا برگردد نیست... مامان هم حالش خوب نیست و دکتر هم کلی براش دارو و ورزش تجویز کرده و استخر و ورزش تویی استخر.
اینجا از صبح تا حالا بارون میاد نَمِ نَمِ بارون میاد ولی از صبح تا حالا قطع نشده صبح رفتم کارت به کارت کردم برای بابا تا چک پاس بشه اما حالا که جیبمو دیدم کارت ِ بانکی بابا نیست کلی گشتم همه جا رو رفتم بانک، توی مسیر ذو چک کردم نبود زنگ زدم با تکون و لرز به بابا گفتم که بره کارت جدید بگیره شُکر خدا بهم چیزی نگفت شاید بعد بگه البته تذکر دادن همه ش تقصیر شلوار جین ( لی م) هست.... البته در کمال تعجب داداش بهم تا الان تیکه یا حرفی در این مورد نَپرونده.... فکر و خیال لعنتی ذهنم و حافظه امو نابود کرده.....
به گواه این عکس من دیروز شش کیلومتر راه رفتم بابا جان رفته اصفهان و کارهاش افتاده گردن من چُلاق ِ.... قبض برق چند ماه رو اداره برق نیاورده بود اومدن اخطار قطع دادن، داداش منو فرستاد گفت حل ش کنم رفتم حلش کردم و اومدم البته این شش کیلومتر با راه های که توی مغازه رفتم و منهای راه های که توی خونه میرم.... بخاطر همین شش کیلومتر دیشب درد داشتم شدید تا ساعت سه بیدار بودم اما وقتی خوابم برد راحت خوابیدم از درد و خستگی از حال رفتم...
بابا امروز بعدازظهر رفت اصفهان من موندم اینجا تا کارهایی بانکی مغازه رو انجام بدم.... بابا رفت اصفهان تا وسایل که مامان برای بستری شدن توی خونه رو فراهم کنه....
دلم گرفته حالم خوب نیست تازه از مغازه برگشتم چیزی دلم برای خوردن نیست.... نمیدونم کجا خوندم یا شنیدم که توی این موارد اگر با کسی حرف بزنی آرام میشی اما خب هیچ کس حاضر نیست با یک آدم چلاق زشت و دیونه و افسرده کننده حرف بزنه....
مامان موقع به دنیا آمدن من مهره دنبالچه اش تِرَکِ ورداشته و همیشه از وقتی که من یادم میاد درد داشته و منو آه ِ و نفرین کرده...
قبل از اینکه من به دنیا بیام یک بچه ای دیگه هم مامانم حامله بوده که اون سقط شده بعضی وقتها فکر میکنم چه شانسی آوردم که اون نیست چون شاید وضعیت من بدتر از وضع الان بود....
چند روز پیش برای دردش کمرش رفته دکتر و دکتر هم براش استراحت مطلق و یکسری ورزش و یکسری دارو و لازم برای ورزش کردن ش داده... حالا بابا باید از اینجا بره اصفهان براش این وسایل رو آماده کنه و من اینجا بمونم تا برگرذه....