تنهاترین پسر دنیا
دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا
دل نوشته های تنهاترین پسر دنیادرباره من
روزانه‌ها
همه- چطور افسرده باشیم: یک جزوۀ آموزشی شخصی ابلهانهترین نصیحتی که به آدمهای مبتلا به افسردگی میشود، درستترین نصیحت است.
وب گردی های من
- بدون امضاء بدون امضاء
دسته‌ها
ابر برچسب
خانم عین تراولچی خوشگل کار خر است میلف من آدم بدی هستم گوگل پلاس غارتنهایی دنیایی خیالی لینوکس کتاب خوانی پویان ماهشهر اصفهان داداش تحقیر مدیتیشین شرکت چار رانندگی معلولین گواهینامه بلک لیست خانم کریمی آبدارچی شرکت پفیوز حسن پسر خاله بهجت لیزر رسول کاف توپول حماقت ماجرای فاطمه میم مطلقه مصطفی نون سرکار ویندوز ۱۰ برنامه نویس موبایل روزمره گی های یک چلاق خودسانسوری متنفر سریال پویان جان اینستاگرام معلولان دوست داشته شدن دوست داشتن دوست خیالی خودکشی بدون درد مصایب معلولیت سینما روان شناس واتس آپ تنهایی ابدی عشق لذت ادبیات دوست ایرانسل آدم سالم پسرخاله دیوث و قرمساق کسب و کار سیگار شازده کوچولو کنکور ریدم خونواده بات تلگرام بات کتاب بابا درد پا مامان خانم عزیزم شُل ِ بگیر درد کمتر بیاد آدم های سالم مامان زندگی معلول پیمان ح مدیر بازرگانی ابی سیف فاطمه_میم_مطلقه فاطمه میم مطلقه دیوث خودارضایی اینترنت تلگرام خودکشی آقای ب مدیر پشتیبانی حسین کاف لب تاپ ناطور دشت ازدواج معلولیت دوست خیالی پویان تنها افسرده فدورا خدا برنامه نویسی تنهایی چلاق حبیب کاف دانشگاه دردبرگهها
جدیدترین یادداشت‌ها
همه- آدرس کانال تلگرام م این آدرس کانال تلگرام من هست بیشتر مواقع توی این کانال مینویسم خوشحال میشم بیاید و آنجا هم خواننده مطالب من باشید....
- مامان خانم دمغ از وقتی اومدم مامان خانم حالش گرفته و دمغ گمون بازم با بابا خان بحث شده میگه منو از خونه ببرید بیرون خونه نباشم شده...
- برم خونه فیلم خواهر بد رو ببینم برم خونه فیلم خواهر بد رو ببینم امیدوارم باعث نشه مدیتیشین کنم
- کلی وقت گذاشتم عکس رو ادیت کردم کلی وقت گذاشتم عکس رو ادیت کردم و آماده اش کرده ام اومدم خروجی بگیرم برق رفت هیچ باید از اول ادیت کنم
- من بمیرم مامان خانم هم راحت میشه من بمیرم مامان خانم هم راحت میشه
- درد دنبالچه که سر زایمان رضا دچار شده ام الان مامان خانم به دایی سید علی میگه درد دنبالچه که سر زایمان رضا دچار شده ام دوباره اومده سراغ من
- توی محله ی خودمون و برگشتیم خونه با حبیب کاف رفتیم یه دوری زدیم توی محله ی خودمون و برگشتیم خونه
- نمیدونم چرا چند روز خیال پردازی هام اینجوری که
- باید از خدا طلب بخشش کنم شاید مورد لطف و رحمت باورهای آدم باورهای ککه از بچگی بهش میدهند و بعد با اون ها بزرگ میشه آدم هارو تشکیل میده و بهش حس خوش ایند با بد بودن...
- دلم میخواد از همه ی آدم های که منو میشناسند بپرسم من آدم بدی هستم ؟ چطور آدمی هستم ؟ چون چه حسی نسبت به من دارید ؟ دلم میخواد از همه ی آدم های که منو میشناسند بپرسم من آدم بدی هستم ؟ چطور آدمی هستم ؟ چون چه حسی نسبت به من دارید ؟
بایگانی
تقویم
اردیبهشت 1402| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | ||||||
| 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
| 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
| 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
| 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
| 30 | 31 |
جستجو
بیرون غار تنهایی بودن بی فایده است اعتماد کردن به آدم های سالم بی فایده است .
بیرون غار تنهایی بودن بی فایده است اعتماد کردن به آدم های سالم بی فایده است .
حرف زدن و توضیح دادن بی فایده است برای کسی توضیح نمیدهم در مورد هیچ چیزی همین همه چیز من عالی و بترکون از اینم به بعد
عقل کل
از همه آدم های سالم که خودشون عقل کل میدونند تا به کسی که کمی مشکل داره شروع میکنند به نصیحت کردند و پند و اندرز دادن متنفر .. آدم های که با تو زندگی نکرده و شیوه زندگی و راه های زندگی تورو نیمدونند فقط و فقط نسخه می پیچنند ممنون از راهنمایی و کمک شما عزیزان
عشق... مددکاری
پس نوشت: دوست داشتن و دوست داشته شدن برای یکی مثل من معنا نداره... با این روابط عمومی پایین ی که دارم و از همه ی آدم های سالم متنفرم و فراری م... و البته در این شرایط خانوادگی که به سر می برم محاله...
منبع اصلی: لینک
پس نوشت: برگرفته ازخبرگزاری مهر، توی ایران هزینه ازدواج اینه البته برای افراد سالم اما برای معلولان بیشتر از این حرفهاست... البته شرایط جسمیم احتیاج به مددکار نداره... ولی... بی خیال... لعنت به این زندگی مزخرف و تخمی...
رویاپردازی
دنیایی خیالی لعنتی دست از سرم برنمیداره یک زمانی قرار بود کمکم کنه که از تنهایی در بیام اما الان چی شده خودش یک معضل برام ساعات های زیادی توی این دنیا هستم و خودم رو بجای یک فرد سالم هستم و اون آرزوی که دارم به تحقق میرسه... تمام روز بی وقفه که از همه ی کارهام مثل درس خوندن و نوشتن و یا درست انجام دادن کاری وا میمونم....
امروز بعد از نماز صبح نخوابیدم با اینکه شب ش از درد بیداربودم که بشینم کدنویسی کنم اما تا نشستم پا کدنویسی رویاپردازی ها شروع شد.... بدون حتی یک خط کدنوشته شده...
آدمی پنج سال دیگر
پس نوشت: توی این سال ها که آدم های خوبی توی زندگیم اومدن آدم های خوبی نبودند... آدم های سالم ی که فقط برای ترحم کردن و دلسوزی... و هیچ کتابی را نخوندم... تنها کتابی که توی سال ها کامل خوندم کتاب " زندگینامه استیو جابز " بود و توی این مدت هر کتابی را نصب، نصف رها کردم نمیدونم چرا؟