تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

پاییز بدون تردید بهار بی ادعاست

پاییز را بدنام کرده اند! یک جای زندگیشان که لنگ باشد، گردن پاییز می اندازند.

 پاییز فقط کمی بوی مرگ میدهد! انگار نفرین شده احساسیست که درختان به پای رهگذران ریخته اند و زیر پا له شده است.

به پای بغضهای باران شده اش که بنشینی، شعر انارهایش را که بیت بیت دانه کنی، میبینی پاییز سودای شکفتن در سر دارد.

 اما زخم خورده تاراج تابستان است و پایبند تنهایی معصومانه آدمها.

"پاییز بدون تردید بهار بی ادعاست"
فاطمه جهاندار

احساس تنهایی

شازده کوچولو پرسید: 

پس آدم ها کجا هستند، آدم در بیابان احساس تنهایی می کند.

مار گفت:

آدم با آدم ها هم احساس تنهایی می کند...


آنتوان دوسنت اگزوپری | شازده کوچولو



پس نوشت :  آدم گاهی با کسان ِِ  خود هم احساس بیگانه گی می کند مثل من که با همه ی خانواده ام این حس رو دارم 

تمام میکردم همه چیزرو ....


کتاب " ناطور دشت "  فصل بیست یک خواهر هولدن فیبی در مورد یک فیلم ی که دیده برای هولدن توضیح میده قصه ای فیلم در مورد یک پزشک که بچه های چلاق رو پتو میکشه روی سرشون و اونا رو خفه میکنه پلیس اونو بازداشت میکنه و دادگاه به حبس ابد میده بهش و بچه ها هرشب به دیدن دکتر می آند و ازش تشکر میکردن بخاطر اینکه راحت شون کردن ... کاشکی منم خودم رو راحت میکردم همون پنجشنبه چند هفته ای که پیش که تیغ دستم گرفته بودم و جرات نکردم خودم رو راحت کنم ... یا کسی میتونست منو راحت کنه ... خسته شدم از درد کشیدم ... از درد کشیدم ... بعد که فکر کردم که بمیرم چی میشه ؟ هان !؟ هیچی ؟ یکسری از ادم های که الان زنده ام و هیچ سراغی از من نمیگیرند میآند ازم خوبهام  :-) و اینکه قدر اذیت شم و جون بودم میگند و در حد یک عجب یک وای ... آره تا زنده ام هیچ کدوم سراغی ازم نمیگیرند نه پول میخوام و نه اینکه ترحم فقط یک سراغ گرفتند حتی با یک مسیج خالی ... بی خیال ... تنهایی و درد کشیدن به تنهایی به درد کشیدن ... باید جرات میکردم تمام میکردم همه چیزرو ....

قلب درد دار برای کسی نمیزند

هر چقدر بگوییم

مردها فلان

زن ها فلان

یا تنهایی خوب است

و دنیا زشت است

آخرش روزی قلب ات

برای کسی تندتر می زند ...



چارلز بوکوفسکی

پس نوشت: نه اشتباه می کنی چارلز بوکوفسکی عزیز اشتباه میکنی قلب آدم های که همیشه درد میکشند برای هیچ کس تند نمیزند هیچ وقت... زمانی قلب کسی که درد میکشه تند میزنه که دردی نداشته باشه... درد داشتن آدم ها را افسرده میکنه و بعدش تنها میشه... و هیچ کس به کمک ش نمیآد... 

رویاپردازی

دنیایی خیالی لعنتی دست از سرم برنمیداره یک زمانی قرار بود کمکم کنه که از تنهایی در بیام اما الان چی شده خودش یک معضل برام ساعات های زیادی توی این دنیا هستم و خودم رو بجای یک فرد سالم هستم و اون آرزوی که دارم به تحقق میرسه... تمام روز بی وقفه که از همه ی کارهام مثل درس خوندن و نوشتن و یا درست انجام دادن کاری وا میمونم.... 

امروز بعد از نماز صبح نخوابیدم با اینکه شب ش از درد بیداربودم که بشینم کدنویسی کنم اما تا نشستم پا کدنویسی رویاپردازی ها شروع شد.... بدون حتی یک خط کدنوشته شده... 

لعنت به...

لعنت به شهوت... اخه یک آدم معلول با مشکلات جسمی که دارم چی به داشتن شهوت... خیلی سخته بتونم خودمو کنترل کنم....


این یک نیاز تحقیرآمیز برای آدم های معلول ِ که بیشتر عذاب بکشند بابت معلولیت شون... 


آدمی که همیشه درد داره و زجر میکشه چی به شهوت فقط میخواهی بیشتر عذابم بدی؟ 




درد در حال اجراست

زندگی در حال بارگیری است ، لطفا صبر کنید …

سرعت خوشبختی بسیار کم است …

تا زندگی ات لود شود … عمرت تمام شده … !!!


پس نوشت: زندگی م در حال تمام شدن است اما هنوز زندگیم لود نشده... فقط دارم عذاب میکشم... 

زندگیم لود نشده اما درد ها و رنج ها و غم و غصه ها و تنهایی هام لود شده قبل از تولدم و حالا هم در حال اجرا هستند...


پس نوشت : امشب بدجوری حالم بد ... بعدازظهری تویی مغازه نمیدونم چیم شد یکدفعه دلم گرفت اینگار تمام غم ها و مشکلات عالم روی منه و بغض گلومو گرفت ... تمام خاطرات  گذشته چه شاد و چه تلخ اومد جلو عرق بدی کرده ام تمام تن ام خیس عرق فقط تونستم بشینم روی زمین تا یکم حالم جا بیاد ... حالم بد جوری خرابه ...هیچ امیدی به زندگیم ندارم چون هرکاری میکنم نمیتونم از درد این  پای لعنتی راحت بشم ...

چیستم؟

کیستم؟

یک تکه تنهایی

چیستم؟ 

یک پیله دلتنگی

تکّه تنهایی‌ام: تاریک

پیلة دلتنگی‌ام: سنگی

"مهدی اخوان ثالث"



پس نوشت: چیستم؟  یک چُلاق ِ 

چیستم!؟ یک دیوان کننده ای آدم های سالم 

چیستم؟  یک زشت 

چیستم؟  یک افسرده کننده افراد سالم 

دل تنگی من کسی نیست !!!

یعنی دل کسی هم برای من تنگ میشه؟  که سراغی از من بگیره؟ چرا باید دل کسی برای من تنگ بشه؟ مگه من کی ام؟  یک آدم چلاق زشت ِ که باعث افسردگی و دیوانگی آدم های سالم میشم... 


امشب حالم خوب نیست هم جسمی و هم روحی... نمیدونم چمه؟ از درد از تنهایی از این زندگی مزخرف خسته شدم.... 


دراز کشیده ام تو تختم... لعنت به این درد مزخرف.... 



امشب هم مثل دیشب بیدارم از درد...


سرآغاز وبلاگ

من رضا متولد سال ۱۳۶۸ هستم.در هنگام تولد  جمجمه سرم به شکل قایقی شکلی بوده که در شش ماهگی عمل جراحی کردم و خوب شد... اما از اون عمل جراحی یک برآمدگی ( جای بخیه)  باقی مانده است. که بعد از گذشت سال ها،  امسال اردیبهشت ماه (۹۳) متوجه شدم که این از بین شکاف پوسته ای سرم مقدار مایع نخاعی بیرون میزنه و این علت تمام سردردهای منه... 




اما علاوه بر مشکل سر در هنگام تولد پاهام از ناحیه لنگ دچار عفونت بودند که لگن سمت راست به طی درمان چندماه خوب شد اما عفونت سمت لگن سمت چپ نه درست نشد... که با بزرگتر شدنم و رشدم باعث کوتاهی پای چپم شد...تا بحال هشت بار عمل جراحی کردم اما بی فایده که متاسفانه سر یکی از عمل های جراحی زانویی چپم هم مشکل دار شد...





این مکان یک مکان مفید و قابل استفاده رو برای خودم و درجه بعدی برای افرادی دیگر را فراهم کنم.



این وبلاگ تجربیات، دست نوشته ها و بعضی از مشکلاتی که توی هر  زمینه و یا هرچیز دیگه ای که به سختی حل کردم رو برای یادآوری خود و استفاده دیگران میذارم... و صرفا جهت یادآوری بعضی از نکات به خودم می باشد 


تویی این وبلاگ دل نوشت هایم از مشکلات روزمره خودمو می نویسم...