تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

بی حوصلگی یانا کار

حوصله رفتن یاناکار رفتن رو ندارم امروز میخوام برم ونه بخوابم بعدازظهر هم پاشم اگه شد بشینم یه ذره برنامه نویسی کار کنم همین و بس 

یسش

آقای ب مدیر پشتیبانی رفت توی اتاق  پیمان ح مدیر بازرگانی  برگشت گفت برنامه نویسی چقدر بلدی گفتم یه کم ، وقت گذاشتم یاد بگیرم چند هفته ای گفت زود یاد بگیر

پوووووووووووووف

رضا داری برنامه نویسی کار میکنه فقط و فقط تمرکز روی همین کار باشه کاری به چیز دیگری نداشته باش

عوض شد

ویندوز رو عوض کرده ام بخوابم صبح ساعت 8 کلاس دارم تا 17:30 بعدازظهر دمار از روزگارم درمیاد!؟ نمیدونم لب تاپ رو ببرم یا نه؟

ببرم بهتر چون کار برنامه نویسی میخام کار کنم برام شاید بهتر باشه میخادwebGL و پایتون درس بده دو تا درس برنامه نویسی داریم یکی شئ گرایی و دیگری گرافیک کامپیوتری !

حرکت از شنبه

میخواهم از شنبه جدی تر شروع کنم به خوندن،بی حرف پیش صبح ساعت شش پاشم تا ساعت دوازده، سه تا درس رو بخونم بعدازظهر هم وقت آزاد رو برنامه نویسی کار کنم، شبم برنامه نویسی کارکنم. اگه این برنامه ای که تو ذهنم و روی کاغذ اوردمیش پیاده و اجرایی بشه اینکه هم کنکور عالی میشه و هم برنامه نویسی جاوا-آندروید و هم تحت وب کاملاً یاد میگیرم تازه وقت اضافه میارم. البته به شرط اینکه مامان جان و بابا جان برام برنامه ای نچینند مثل همیشه... انگیزه اینکار هم فرار از شرایط کنونی 

پا

یک کالکشن توی گوگل پلاس پیدا کردم از فردی به نام مانی رضوی زاده که دارای معلولیت ضایع نخاعی، اسم این کالکشنو گذاشته پا " لینک " از پاهای افراد سالم گرفته بنظرم جالب اومد نمیتونه راه بره از پاهای افراد سالم عکس گذاشته ایده ای جالبیه... رشته ای تحصیل اش کامپیوتر و برنامه نویس تحت وب ِ 

از طریق صفحه اینستاگرام ش فهمیدم یک المپیاد فنی و حرفه برای افراد دارای معلولیت هست!  هی افراد معلول از افراد سالم جدا هستند همین چون باید بهشون ترحم بشه 

محل ش نذارید

هر چند وقت یک بار یک فیزیوتراپ ورزشی میآید خونه به مامان ورزش میده امروز اومده از صبح کُلی ِ ورزش داد به مامان منم دید گفت یک پای میهمان داری که پای چلاق ت ِ و یک پای میزبان ( حمال)  که پای سالم ت جور پای حمال تو میکشه همین موضوع باعث شده پای سالم ت Hyper ( هایپر)  موقع ایستادن پای سالم ت ِ خَم ِ شده و کمرت هم بصورت قوز تبدیل شده است...گفت اگر میخواهی دردت کمتر بشه باید همه ی ایناها خوب بشه و جبران بشند که حدود چهار تا پنج سال طول میکشه تا خوب بشه... من چیزی نگفتم ساکت شدم هیچی نگفتم... اونم به مامان گفت مَحل ِ ش نذار که حالا نمیخواهد ولش کن... منم چیزی نگفتم... آخه پول ش زیاد میشه سه، چهار میلیون میشه هنوز سر عمل های جراحی پام داداش تیکه میندازه... مهم نیست نهایتاً میفتم میمیرم تموم نمیخواهم هفتاد، هشتاد سال عمر کنم... نهایتا شدیدا می‌چسبم به برنامه نویسی کار پیدا میکنم حتما پول ش دربیآد... فقط امیدوارم زمین گیر نشم... مامان جان هم چندین چند بار به دکتر گفت موقع تولد این ( یعنی من)  اینجوری شده که مهره دنبالچه ش ایراد پیدا کرده... بی خیال... به قول دکتر محل م نذارنند... بمیرم راحت بشم... 

تمرین

از بعد نماز مغرب و عشا نشستم برنامه نویسی html 5  و css3 تمرین میکنم... 

گزارش

    میخواهم دیگه کتاب " شاهد بازی" ( لینک یک)  ( لینک دوم) رو نخونم حالم از هرچی ادبیات بهم خورد میخواهم بجاش کتاب " آموزش های مهارت زندگی" (لینک) رو بخونم این کتاب را خیلی وقت پیش خریده بودم اما دریغ از اینکه یک فصل کامل شو بخونم...بخونم شاید بتونه کمکم کنه...از روی که اومدم اصفهان کارم شده ماساژ دادن پاهای مامان و مجبورش کنم ورزش هاشو انجام بدم من خودم حالم خوب نیست حالا باید هوای مامانو داشته باشم.


باید برنامه‌ریزی کنم شدیدا به چسبم به برنامه نویسی و کنکور،  رفتم پرسیدم میگه برای کتاب های کنکور کاردانی به کارشناسی کامپیوتر گسترش علوم پایه که بهترین کتاب های کنکور کامپیوتر هر کتاب قیمت ش ۲۰هزار تا ۲۵هزار تومن باید کم کم پول بگیرم و جمع کنم برای کتاب های کنکور،  الان با پس اندازی که توی مدتی که ماهشهر تنها بودم از پولی های که بابام برای غذا گذشته بود صدهزارتومن،  چقدر گرسنگی کشیدم بخاطر این صدهزارتومن.....


هان!  راستی آبجی خانم قرار چهارشنبه با بچه هاش بیآیند سربزنند به مامان باید خودمو آماده کنم که لبخند بزنم به تیکه پرونی های آبجی خانم جان... 

وضعیت فعلی من

از درد خوابم نمیبره از درد توی تخت دراز کشیدم و دارم کتاب " شاهد بازی" با آیپد میخونم که فکر و خیال نکنم... لعنت به درد... ولی بعضی مواقع بازم به دنیایی خیالی م میرم... امشب ذهنم بدجوری گیر داده که منو بذاره جایی یک استادی که برنامه نویسی درس میده و همزمان خودش ِ هم در حال دادن تز دکتراش ِ... و شغل ش هم برنامه نویس توی یک شرکت... 

از اون برنامه نویسی های خوره کدنویسی از اونایی که بیست و چهارست کارشون کد زدن ِ... 

که موقع تدریس دوست داره از تجربه های شخصی و واقعی کاری به دانشجوها یاد بده که تویی آینده ای شغلی به کارشون بیاد... 


اگر نخواهد اغراق کنم شاید چندین و چندساعت تویی همین خیال پردازی ها بودم.... 


ولی خودمونیم باید اعتراف کنم دلم همچنین زندگی میخواهد... 

قسمت جالب ش این بود که پام سالم بود یعنی توی تمام این خیال پردازی های این سالها پام سالمه بدون هیچ گونه مشکل جسمی با قد بلند و چهارشانه مثل دوتا برادرم نه اینکه چُلاق ِ و کوتوله و زشت و کریح