ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
نه حال و حوصله خوندن ندارم اینجوری نمیشه باید از دنیایی خیالی و مجازی و اینترنت فاصله بگیرم و بیشتر کتاب بخونم هم درسی و هم غیر درسی یک دفعه وارد دنیایی مجازی شدم بدون اینکه کنترل و نظارت ی برروی استفاده از دنیایی مجازی باش ِِ الان کارم شده کمی درس خوندن، مابقی تقسیم میشه به موبایل ( دنیایی مجازی ( گوگل پلاس، فیسبوک، توییتر، اینستاگرام و کانال های تلگرام) و کلاش اف کلانز) و تلویزیون دیدن این که نشد زندگی کردن درسته تنهام درسته درد دارم اما اینا دلیل نمیشه که کتاب نخونم، درس نخونم و از زندگیم لذت نبرم... دلیل نمیشه که کتاب نخونم و ندونم و نفهمم اطراف م چه خبر؟ باید از زندگیم لذت ببرم حتی با این محدودیت های که دارم درست پام مشکل داره اما ذهنم دست هام چشم هام و کلی نعمت دیگر هیچ مشکل ندارند همین... این دو، سه روز که تمرینات کتاب رو هرچند نصف و نیمه انجام دادم فهمیدم خیلی نعمت های دارم و قذرشونو نمیدونم...
پس نوشت: توی این سال ها که آدم های خوبی توی زندگیم اومدن آدم های خوبی نبودند... آدم های سالم ی که فقط برای ترحم کردن و دلسوزی... و هیچ کتابی را نخوندم... تنها کتابی که توی سال ها کامل خوندم کتاب " زندگینامه استیو جابز " بود و توی این مدت هر کتابی را نصب، نصف رها کردم نمیدونم چرا؟
از درد خوابم نمیبره از درد توی تخت دراز کشیدم و دارم کتاب " شاهد بازی" با آیپد میخونم که فکر و خیال نکنم... لعنت به درد... ولی بعضی مواقع بازم به دنیایی خیالی م میرم... امشب ذهنم بدجوری گیر داده که منو بذاره جایی یک استادی که برنامه نویسی درس میده و همزمان خودش ِ هم در حال دادن تز دکتراش ِ... و شغل ش هم برنامه نویس توی یک شرکت...
از اون برنامه نویسی های خوره کدنویسی از اونایی که بیست و چهارست کارشون کد زدن ِ...
که موقع تدریس دوست داره از تجربه های شخصی و واقعی کاری به دانشجوها یاد بده که تویی آینده ای شغلی به کارشون بیاد...
اگر نخواهد اغراق کنم شاید چندین و چندساعت تویی همین خیال پردازی ها بودم....
ولی خودمونیم باید اعتراف کنم دلم همچنین زندگی میخواهد...
قسمت جالب ش این بود که پام سالم بود یعنی توی تمام این خیال پردازی های این سالها پام سالمه بدون هیچ گونه مشکل جسمی با قد بلند و چهارشانه مثل دوتا برادرم نه اینکه چُلاق ِ و کوتوله و زشت و کریح