تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

اگر سالم بودم

همه اطرافیان م درگیر که تعطیلات به کجا سفر کنند اما درگیری من به عنوان یه معلول اگه سالم بودم تنها دغدغه ام برای سفر یه روز دستشویی رفتن نبود همین و بس...! بله خیلی خنده داره ولی یه درگیر جدی و مهمه برای من

محل ش نذارید

هر چند وقت یک بار یک فیزیوتراپ ورزشی میآید خونه به مامان ورزش میده امروز اومده از صبح کُلی ِ ورزش داد به مامان منم دید گفت یک پای میهمان داری که پای چلاق ت ِ و یک پای میزبان ( حمال)  که پای سالم ت جور پای حمال تو میکشه همین موضوع باعث شده پای سالم ت Hyper ( هایپر)  موقع ایستادن پای سالم ت ِ خَم ِ شده و کمرت هم بصورت قوز تبدیل شده است...گفت اگر میخواهی دردت کمتر بشه باید همه ی ایناها خوب بشه و جبران بشند که حدود چهار تا پنج سال طول میکشه تا خوب بشه... من چیزی نگفتم ساکت شدم هیچی نگفتم... اونم به مامان گفت مَحل ِ ش نذار که حالا نمیخواهد ولش کن... منم چیزی نگفتم... آخه پول ش زیاد میشه سه، چهار میلیون میشه هنوز سر عمل های جراحی پام داداش تیکه میندازه... مهم نیست نهایتاً میفتم میمیرم تموم نمیخواهم هفتاد، هشتاد سال عمر کنم... نهایتا شدیدا می‌چسبم به برنامه نویسی کار پیدا میکنم حتما پول ش دربیآد... فقط امیدوارم زمین گیر نشم... مامان جان هم چندین چند بار به دکتر گفت موقع تولد این ( یعنی من)  اینجوری شده که مهره دنبالچه ش ایراد پیدا کرده... بی خیال... به قول دکتر محل م نذارنند... بمیرم راحت بشم... 

بهترین کشور جهان برای زندگی کجاست؟

بهترین کشور جهان برای زندگی کجاست؟ منبع خبر رادیو فردا 


پس نوشت:برای یک آدم معلول و چُلاق ِ که توی غارتنهایی ش زندگی میکنه هیچ جایی توی دنیا بهترین جا برای زندگی کردن نیست بجز غارتنهایی ش... فقط غارتنهایی 

لعنت به...

لعنت به شهوت... اخه یک آدم معلول با مشکلات جسمی که دارم چی به داشتن شهوت... خیلی سخته بتونم خودمو کنترل کنم....


این یک نیاز تحقیرآمیز برای آدم های معلول ِ که بیشتر عذاب بکشند بابت معلولیت شون... 


آدمی که همیشه درد داره و زجر میکشه چی به شهوت فقط میخواهی بیشتر عذابم بدی؟ 




بغض نوشت

امروز صبح یکی پسر اومد توی مغازه کمی مشکل جسمی و ذهنی داشت من تازه از بیرون اومده بودم رفته بودم یک بسته ای رو پُسِت ِ کنم یک بار منو دید صدام زد گفت بیا رفتم پیش گفت ببین هروقت اونو میبینم یاد تو و کارهایی تو میفتم هردوتاتون کارهاتون کُس ِ خُلی ِ اینم از دستمزد م.... 

دلم می خواهد بمیرم  یا گورمو گم کنم از تا من راحت شند اینقدر براشون عذاب آور و تهوع آور نباشم.... 

سرآغاز وبلاگ

من رضا متولد سال ۱۳۶۸ هستم.در هنگام تولد  جمجمه سرم به شکل قایقی شکلی بوده که در شش ماهگی عمل جراحی کردم و خوب شد... اما از اون عمل جراحی یک برآمدگی ( جای بخیه)  باقی مانده است. که بعد از گذشت سال ها،  امسال اردیبهشت ماه (۹۳) متوجه شدم که این از بین شکاف پوسته ای سرم مقدار مایع نخاعی بیرون میزنه و این علت تمام سردردهای منه... 




اما علاوه بر مشکل سر در هنگام تولد پاهام از ناحیه لنگ دچار عفونت بودند که لگن سمت راست به طی درمان چندماه خوب شد اما عفونت سمت لگن سمت چپ نه درست نشد... که با بزرگتر شدنم و رشدم باعث کوتاهی پای چپم شد...تا بحال هشت بار عمل جراحی کردم اما بی فایده که متاسفانه سر یکی از عمل های جراحی زانویی چپم هم مشکل دار شد...





این مکان یک مکان مفید و قابل استفاده رو برای خودم و درجه بعدی برای افرادی دیگر را فراهم کنم.



این وبلاگ تجربیات، دست نوشته ها و بعضی از مشکلاتی که توی هر  زمینه و یا هرچیز دیگه ای که به سختی حل کردم رو برای یادآوری خود و استفاده دیگران میذارم... و صرفا جهت یادآوری بعضی از نکات به خودم می باشد 


تویی این وبلاگ دل نوشت هایم از مشکلات روزمره خودمو می نویسم...