تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

عبید زاکانی

عبید زاکانی یک لغت نامه جالب داره:
عشق: کار بی کاران
مغبون: عاشق بی سیم
مجرد: آنکه به ریش دنیا خندد
ذوالقرنین: آنکه دو زن دارد
پریشان: خاطر او
بوسه: دلال جماع
بدبخت: جوانی که زن پیر دارد
دیوث: پیری که زن جوان دارد
مخنث: به کمال رسیده
لالا: بی خایه
مفلوک: فقیه
دانشمند: آنکه عقل معاش ندارد
واعظ: آنکه بگوید و نکند

+ عاشق عبید زاکانی م یعنی دری وری میسروده در حد المپیک و دری وری تفت میداده

عشق مال ادم سالم هاست ادم چلاق بفهم

پارسال اوایل سال کتاب  ( یک عاشقانه آرام - نادر ابراهیمی) رو گرفتم و خوندم ولی من هیچی ازش نفهمیدم. اتوی اینترنت جستجو کردم کردم فهمیدم کتاب عاشقانه بوده  برا همین نفهمیدمش! اون قسمت از مغزم کار نمی کنه.یعنی یک زمانی کار نمیکرد یعد یک مدت کار افتاد ولی الان تعطیل ش کردم ...

,وقتی هم فیلم عاشقانه میبینم هیچ حسی ندارم و بخدا میگم عشق و دوست داشتن و دوست داشته شدن مال آدم های سالم ه نه مال ما چلاق هاست ...  رفتم کلی راجع به عشق جستجو کردم  کردم که بفهمم اصن چی هست. که الان میخوام حاصل تحقیقاتم رو در اختیارتون بذارم.

عشق سه تا عامل داره. منظورم اینه که شما باید دارای سه ویژگی باشید تا بهتون بگن عاشق و اگه یکی از این ویژگی ها نباشه، عاشق نیستید.

۱ - ویژگی اول صمیمیت هست. حالتیه که به اون آدم از خصوصی ترین مسائلتون می گید و یا وقتی مسئله ای پیش میاد به اولین کسی که دوست دارید بگید، اون آدمه.

۲- ویژگی دوم میل ج.نس.ی هست. یعنی باید دلتون بخواد که با اون آدم آره. توضیح نمی دم چون ماشالا خودتون بیشتر از من واردین.

۳ - ویژگی سوم برنامه ریزی مشترک برای آینده هست. باید یک سری برنامه برای آیندتون داشته باشین که اون آدم هم توی اون برنامه باشه.


هرکدوم از ویژگی های بالا رو نداشته باشین، این مثلث کامل نیست و شما عاشق نیستید.

اگر فقط ویژگی اول رو داشته باشین، یعنی فقط اون آدمو دوست دارید.

اگر فقط ویژگی دوم رو داشته باشد، حستون فقط هوسه.

و اگر فقط ویژگی سوم رو داشته باشید. . . خب اصلا امکان نداره که فقط ویژگی سوم رو داشته باشین. یعنی نه دوسش دارید و نه اون داستان. اونوقت میخواید برنامه بریزید واسش؟ مغزتون چی میگه اخه؟

حالا درک میکنم که داستان من و مرجان عشق نبود فقط و فقط یک حسی احمقانه و ترحم انگیز برای فرار از تنهایی هم از جانب من و هم از جانب اون ...