رسیدم سرکلاس هیچ کس گوش نمیده همه دارند چُرت میزنند یا با هم حرف میزنند یعنی درس تخصصی!
به جرات می توان گفت اینکه کسی گرفتار آدمی نباشه با همه یاس هایش و دردهایش نوعی خوشبختی است برای کسی که دوست داشتن را فقط در دوست داشتن نبیند و مسولیت و تعهد را فراموش نکرده باشد
۸ صبح کلاس دارم تازه دارم از خونه بیرون زدم! یکساعت توی راه با دل خوش و عالی رفتم دستشویی نشستم یه دقیقه تلگرام چک کردن؟!قشنگ تیکه اول کلاس رو نمیرسم قسمت تئوری رو فقط قسمت عملی!؟
روی سنگ قبر بنویسید " زندگی نکرد، فقط درد کشیدن و لبخند احمقانه زد! و بجاش زندگی کرد درد و حسرت یه عمر بدون درد "
یک روز کسل کننده دیگر هم امروز تموم میشه و من بجز وقت تلف کردن و درد کشیدن و حروم کردن عمر کار دیگری نکردم! لعنت به این درد پا... لعنت به افکار و خیال پردازی مزخرف... بیشتر زمان رو با خودم حرف زدم، حرف های مزخرف و احمقانه
یه چند دقیقه مونده بود فوتبال شروع بشه داداش زنگ زد گفت میایی بریم گلستان شهدا گفتم آره پوشیدم اومد دنبالم رفتم تا نزدیک گلستان شهدا شلوغ بود خانمیش غُر زد برگشتیم فقط توی راه وایستادن چای خوردن از چای صلواتی ها و من مثل همیشه نخورده ام الان هم اومدیم خونه....الان نه شام خوردم، نه فوتبالمومو دیدم و نه فوتبال ۱۲۰ رو از اول دیدم... خیلی بد و مزخرف
با یه کاسه پُر تخمه منتظرم فوتبال شروع بشه ایران و پاناما... بی کاری
روز کسالت کننده ای بود هیچ کار نکردم فقط خوابیدم و وبگردی کردم و دوبار خطا کردم الان هم میخام بخوابم هان ها... کاشی که کسی بود هم صبحت میشودیم
متاسفانه امشب سگ پاچه گیر درونم بقیه حیوونات درونم رو شکست داده و داره به تک تک سلول هام فرمانروایی میکنه!