تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

فرار

به داداش گفتم میخواهم برم اصفهان خوشم نماید اینجا بمونم زد رو شونه ام و گفت بسلامت....خب این گار از شر این راحت شدم