تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

فقط در حال جنگیدن

درس م تموم شد باید برم دانشگاه کارهای فارغ‌التحصیل ی رو انجام بدم ولی انرژی و توان شو ندارم! مامان خانم ظهری میگفت نمیخوای ارشد شرکت کنید یه ده سال طول بکشه! این درسم که طول کشید بیشترش بخاطر کار کردن و نداشتن مرخصی و قسمتی ش هم اینها مدت هاست درگیر سگ سیاه افسردگی م که همراه با درد پای علیل م و تنهایی همراهم هستند در حال مبارزه باهاش هستم و اینکه جلوی میل به خودکشی رو در خودم سرکوب کنم مغزم میگه این همه درد بسه تمام ش کن برفرض هم که خوب بشوی و این درد ها تمام بشود ( معجزه ی رخ دهد) ولی مگر می‌شود ذره ذره تیکه های وجودم که نابود شدن رو دوباره بذارم سرجاشون لحظات ی مه بخاطر درد از بین رفتند بیایند یا تحقیرهای که شده ام فقط در حال جنگیدن 

نظرات 2 + ارسال نظر
خواننده دوشنبه 18 مرداد 1400 ساعت 01:05 ق.ظ

برو درمان رو شروع کن به خودت سخت نگیر ایمان بیار که جواب میده

سخت ترین مار ممکن ایمان آوردن به خود هست

امیر دوشنبه 18 مرداد 1400 ساعت 12:51 ق.ظ http://dashtemoshavvash.blogsky.com

اوهوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد