تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

چی شد؟

صبح از اون روزها هاست؟  سر شب از گروه دیگر محل کار لِفت دادم عماد همکار و رییس م پیام داد چرا لفت دادی  گفتم هنوز از زندگی لفت نداده ام ! جواب داد کوس شعر نگو  برای من دوست ندارم اخرین نفر باشیم من و حبیب از تصمیم برای رفتن گرفتی ! بهش گفتم‌میخام تا اخر ماه بیام و دیگه نیام سرکار بخطر حقوق که با چند ماه تاخیر گرفتم اونم نصفه و نیمه ! جواب داد خودش م نگرفته و حق میده بمن ! دلیل بعدیم مریضیم من با این دفتر جدید که رفتیم مشکل دارم توالت فرنگی‌نداره ! چندباری مجبور شدم تا ایستگاه‌مترو بدوم و از ایستگاه مترو بدوم تا خونه ! میدونم هرجادیگه هم برم همینه اما خب باید برم تهران دکتر تا تکلیفمو روشن کنه ! اگه بخاد شرایط م اینجوری باشه وسیله ی که توی پام دربیاره بهتره اونجوری اینقدر عذاب نمیکشیدم ! و بعد گفتم امتحانات پایان ترم دانشگاه نزدیک البته میان ترم نزدیک تر من دوشنبه یه میانترم سخت و دشوار دارم! 

گفت بیا فردا صبح باهم در موردشون حرف می‌زنیم! 


عماد فکر میکنه من بخاطر اتفاقات این چند روز اخیر که توی قسمت ما افتاد میخام برم و بچه های دیگه قسمت با هم حرف زدند که دیگه نیام نه من از بعد از این که چند بار سرکار گذاشته شدم سر حقوق توی روزهای بی پولی مزخرف م تصمیم گرفتم تا ماه آخر قبل امتحانات پایان ترم برم سرکار و چند هفته آخر اطلاع بدم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد