تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

نمی‌رم سرکار

امروز سرکار داستان داشتیم وقتی رفتم دفتر بچه های تیم برنامه نویسی با مدیر شرکت جلسه داشتند و امروز کسی زیاد کار نمی‌کرد.  ظهر هم من یه صحبتی با بچه های برنامه نویسی داشتم و گفتم که میخوام از اول ماه آینده نیام سرکار بخاطر مشکلات مالی البته یه داستان هم توی خونه خواهم داشت اما خب تصمیم م رو گرفت نهایت چند جر وبحث با خونواده خواهم داشت. 

سبک کار جالب نیست از لحاظ برخوردی و حقوقی... 

م

بجز اینکه من حقوق زیادی نگرفتم از نوع بعضی از برخوردها و اتفاقات ی که دیدم خوشم نمیاد گرچه خیلی از این اتفاقات بمن ربطی نداره اما خب زیاد جالب نبود... خیلی از این مرتبط به من نیست ولی خب وقتی جایی باشی که راحت نباشی اوضاع خوبی نیست!  ولی بعضی از چیزهای زیاد جالب نبود برای من برخوردهای که با خودم شد که یه جوری اسکول م کردن برای پول دادن بعد چند هفته و یا اینکه چن باری تیپ و قیافه من ایراد گرفت خود حسین! روز اولی که رفتم حرف از تیپ و نوع لباس پوشیدن نبود! که تیکه مینداخت حالا حساب حسین یا بچه های برنامه نویسی متفاوت بعد این مدت یه نوع احساس راحتی می‌کنیم و می‌گیم و میخندیدیم سر هر موضوعی بدون ناراحت ی! بهر حال این ها باعث ناراحتی من شده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد