تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

سنگ نوشت

روی سنگ قبر بنویسید " زندگی نکرد،  فقط درد کشیدن و لبخند احمقانه زد! و بجاش زندگی کرد درد و حسرت یه عمر بدون درد "

گذشت

یک روز کسل کننده دیگر هم امروز تموم میشه و من بجز وقت تلف کردن و درد کشیدن و حروم کردن عمر کار دیگری نکردم! لعنت به این درد پا... لعنت به افکار و خیال پردازی مزخرف...  بیشتر زمان رو با خودم حرف زدم، حرف های مزخرف و احمقانه 

بد بود

یه چند دقیقه مونده بود فوتبال شروع بشه داداش زنگ زد گفت میایی بریم گلستان شهدا گفتم آره پوشیدم اومد دنبالم رفتم تا نزدیک گلستان شهدا شلوغ بود خانمیش غُر زد برگشتیم فقط توی راه وایستادن چای خوردن از چای صلواتی ها و من مثل همیشه نخورده ام الان هم اومدیم خونه....الان نه شام خوردم، نه فوتبالمومو دیدم و نه فوتبال ۱۲۰ رو از اول دیدم... خیلی بد و مزخرف