تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

استادانه

اومدم دانشگاه استاد ‌" شین. میم " منو دیده میگه آقای" ف " کلاس های منو میپیچونی؟  چیزی شده؟  چرا اینقدر موهات بلند ِ ریش و سبیل هات چقدر بلند شدن ؟ بخاطر محرم ؟ کسی از اقوامت فوت شدن ؟ عاشق شدی ؟ نه ! گفتم نه استاد.گفت از شرایط خودت بهم بگو شاید بتونم کمک ت کنم؟  اوضاع خودم خوب نیست !؟ گفت ان شاالله خوب بشی. گفت فردا سرکلاس منتظرتم بیا سرکلاس هام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد