تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

روز بد

رفتم به حبیب گفتم حالم خوب نیست سرحال نیستم گفت میری خونه حالت بدتر میشه! گفتم نه نمیخام برم خونه گفت میری سیگار میکشی! امروز نباید میمودم از خونه بیرون بیدار کشیدم درد بدی داشتم و اون استفراغ صبحگاهی با معده خالی اون آب زردرنگ مزخرف بهتر از این نیست شروع یک روز 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد