تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

کنار اومدن

می دانی ورنر، همه می گویند من شجاع هستم. وقتی که بینایی ام را از دست دادم همه گفتند شجاع هستم. وقتی پدرم رفت همه گفتند شجاع هستم. اما این شجاعت نیست. چون من چاره ی دیگری ندارم. من از جایم بلند می شوم و زندگی را ادامه می دهم مگر تو همین کار رو نمی کنی؟ مگر تمام مردم این کار را نمی کنند؟ و ورنر ارام می گوید: سال ها بود که این جرات را نداشتم، اما شاید امروز این کار را در برابر چشمان خود انجام دادم. 

تمام نورهایی که نمی توانیم ببینیم - نوشته انتونی دویر - ترجمه مریم طباطباییها



پس نوشت: سالهاست که مجبورم که با این درد و پای چلاق کنار بیام... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد