تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

بدبختی

یکی از کارت های اعتباری بابا هنوز پیشمه داداشی جان هم از این موقعیت سوءاستفاده میکنه و میگه برم شارژ ایرانسل بخر نمیدونم فلان جا خرید کردم و الا آخر... خودم با احتیاط از کارت استفاده میکنم چون میدونم بابا برگرده دعوام میکنه بابت این موضوع. البته بهش گفتم که منو مقابل داداشا و آبجی خانم نذار اما متاسفانه در این کارو میکنه  اون از داستان آیپد و اینم کارت بانکی اگر بابا نیاد تا چند روز آینده مجبورم این کارت رو گم کنم به عمد که کمتر زیر سوال برم. امروز ظهر همسایه طبقه بالای که کرایه نشین باباست کرایه دوماهه عقب افتاده رو با یک کاسه آش رشته آورد و معذرت خواهی کرد منم گفتم اشکالی نداره بابا نیست و بابت اش تشکر کردم بعدش به بابا خبردادم کرایه رو آورده بابا گفت بهش دست نززنم تا برگرده...

اش رو یک قاشق و خوردم بدمزه بود ریختمش دور...اوغ...اوغ...مامان آش های خوشمزه تری درست میکنه... 




درد دارم خیلی وقت از مغازه اومدم همین جوری با لباس های بیرونیم دراز کشیدم توی تختم و هیچ چراغی رو روشن نکردم شاید خوابم ببره و کمتر درد بکشم... از درد گریه کردم واقعیت ش نمیدونم از درد بود یا از چی آخ بدجوری بغض گلومو گرفته با اینکه گریه کردم اما هنوز عصبیم شاید بخاطر درد لعنتی 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد