تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

یسش

آقای ب مدیر پشتیبانی رفت توی اتاق  پیمان ح مدیر بازرگانی  برگشت گفت برنامه نویسی چقدر بلدی گفتم یه کم ، وقت گذاشتم یاد بگیرم چند هفته ای گفت زود یاد بگیر

پوووووووووووووف

داشتم روی سایت کار میکرد و اسکرین شات گرفتم آقای ب مدیر پشتیبانی بهم گفت چرا اسکرین شات میگری بهش گفت از دیروز تا حالا پیمان ح مدیر بازرگانی و خانم عین تراولچی بهم میگن تو اینجا چی کار میکنی لیست کرده ام که بهشون بگم !!!! گفت باید دیروز بهم میگفتی تا من براش بگم تو چی کار میکنی

یاد بگیر

پیمان ح مدیر بازرگانی اومد میگه چی ما. کردی فکر هاتو کردی؟  در مورد مواردی که حرف زدیم من کارهای که بلد هستم و میتونم انجام بدم رو لیست کردم و  روزهای که دانشگاه هستم همین

بازگشت

با پیمان ح مدیر بازرگانی حرف زده ام برای روزهای که کلاس دارم گفت بنویس و برام بفرست امشب که رفتم خونه درست و راستی کنم براش بفرستم توی واتس آپ