تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

خجالت بکش

این قدر احمقی که اون حرف هارو به " فاطمه میم مطلقه  " بزنم  که این جواب هارو بشنوی، هان!  اگه دلت میخواهد تحقیر بشی و خورد بشی راهی دیگری هم هست اصلاً احتیاج نیست که این کار رو بکنی. ( مثل بششوی یه برده یه میلف پفیوز ( خوشگل ‌) توپول) 

که امشب یادش بیفتی ناراحت بشی و بغض کنی خجالت بکش 

درست باید به حرف قلب ت گوش بدی اما بعضی وقتها فقط باید گوش بدی یعنی عمل کردن به حرف ش حماقت میفهمی یا باید این بلا سرت بیاد که کاملا درک کنی.

یک آدم بی شعور

خودارضایی کردم فقط ۴ روز ۱ ساعت پاکی 

معلوم بود وقتی به  ذهن رسید فاطمه میم مطلقه  و اون زنی که توی اتوبوس با اون تیپ ش دیدم!!! و بعدش توی سایت شهوانی تاب خوردم نتیجه اش میشه چی!؟!

قبل ش پای لب تاپ نشسته بودم گفتم این نیم ساعت آخر این قسمت آموزش رو خسته ام ببینم بخوابم ولی برای خودارضایی خسته نبودم لعنت به من

ماجرای فاطمه میم مطلقه

توی اتوبوس که داشتم برگشتم اصفهان ... یاد مرداد 95 افتاده ام که رفتم تهران !!!! اون سال دنبال کار میگشتم یکی از دوست های باباخان بهم گفته بود برم تهران برام یه مصاحبه کاری، کار توی یه شرکت  که نشد ... خب من از طریق وبلاگ با یه خانم به اسم فاطمه_میم_مطلقه  آشنا شده بودم زن 30-31 ساله ساکت شهر تهران که ازدواج کرده بود و یه بچه داشت ( که البته بعدا متوجه شده ام قبل از آشنایی با هم طلاق گرفته و بچه اش هم شوهرش برده بود با خودش !!! ) بهرحال سال 95 که رفتم اونجا بهش پیام داده ام !!! ( این نوشته ها مال اون ساله توی دفترچه نوت ویندوز ام پیدا کرده ام )

 

 

‌ ‌ توی تلگرام به " فاطمه_میم_مطلقه " پیام دادم تهران زندگی می کنه یعنی جواب منو میده؟ بصورت ناشناس براش پیام دادم یعنی اول براش کلمه " S " فرستادم. در جوابم فرستاد "؟؟ " و دوباره براش فرستادم "


اون سال بهش میگفت " فاطمه_میم_مطلقه "  خب " فاطمه_میم_مطلقه " گفت خوش ش نمیاد از مطلقه منم حذف کردم ولی باید بجاش چی بگم؟  خب فردا میتونم مشخص کنم. باهاش قول و قرار گذاشتم برم " فاطمه_میم_مطلقه " رو ببینم توی زمانی که توی تهرانم ...

 

صبح ساعت یازده با " فاطمه_میم_مطلقه " قرار گذاشتم. نمیدونم که برم یا نه؟ از همین الان استرس دارم و عصبیم. این باعث شده که درد پام بیشتر هم بشود. وقتی قرار شد فردا صبح برم دیدم " فاطمه_میم_مطلقه " پاشم ریش و سبیل هامو با ریش تراش زدم. لباس هامو آماده کردم، کفش هامو واکسن زدم کار هرگز نکرده.

 

تا حالا قرار ملاقات حضوری با کسی نداشتم با جنس مخالف این خیلی برام سخت ِ با این باورهای که خانواده از بچه گی بهم قبول اند دیدار با جنس مخالف حرام است و غیره و ذالک...

 

از اون شب هاست که خواب م نمیبره از درد و استرس فقط امیدوارم کار احمقانه ای نکنم تا فردا صبح.

 

شاید باید بترسم و صبح نرم ولی زشت

 

 

+ فردا باید چیکار کنم؟ گُلِ باید بخرم؟

 

 

 

 

 

روز قرار کلی استرس داشتم و داغون بودن و خیس عرق شده ام و به اته پته افتاده ام و قتی دیده ام ش نرفتم جلو میخواستم نرفتم جلو و اون در سینما ایستاده و من جرات جلو نرفته نداشته دل و جرات خودم جمع و جور کرده ام و جلو رفتم !!! سلام کرده ام و جلو رفته ام دست شو جلو آورده دست بده و من ترسیده حرام است و پر از استرس شده ام گرچه شب قبل کلی خجالت کشیده ام و داغون شده ام رفتیم پارک ملت کمی تاب خورده ایم و باهام حرف زده ایم هنوز هم نفهمیده ام چرا بهش پیش نهاد دوستی فراتر از حدی که بودیم رو داده ام  ازدواج !!!! نمیدونم شاید دنبال یه کسی بودم و هستم که بتوانم در کنارش احساس درد کمتر کشیده ان کنم !!! بهرحال خیلی محترم بهم گفت من و اون به درد هم نمیخوریم و بهتر این فکر رو بذارم کنار !!! دیگه جواب تلفن رو نداد !!!! بهم گفت از لحاظ خانوادگی و فکری بهم نمیخوریم و من سبک خونواده ای مذهبی دارم و اون نه و مثال ش هم مثل دست دادن ..... بهر حال بعد ازش که جدا شده ام کلی راه رفتم و لحظات خوب و شادی داشته ام !!! واقعا

راست ه  ... آدم در کنار کسی که احساس آرامش می کند باش احساس خستگی نمی کند یا گذر زمان را نمفهمد انگار دنیا ایستاده بود. دیشب یک متن از گارسیا مارکز توی کانال نوشتم که انسان حسرت عمر نکرده خود را میخورد. این دو ساعتی که با " فاطمه_میم_مطلقه " بود احساس می کنم که انگار زندگی کردم.

 

فاطمه_میم_مطلقه بهم گفت میتونیم با هم دوست اجتماعی باشیم ( گرچه بعد از اون روز دیگه تلفن شو جواب نداد )

دوست اجتماعی؟  اینو از " فاطمه_میم_مطلقه " شنیدم گفت ما دوست اجتماعی هستیم فقط همین. آره فقط دوست اجتماعی!  وگرنه به قول خود " فاطمه_میم_مطلقه " اون چند سال ی از من بزرگتر،  هر دو تا در دو جامعه متفاوت بزرگ شدیم اون یک فرد روشن فکر ( اهل سیگار، تهرانی، غیر مذهبی ، مشروب و کتاب)  و من از یک خانواده مذهبی خشک بسته. پس فقط یک دوست اجتماعی م، یعنی مطالب وبلاگ من را می خواند و درک می کند و همدردی می کند اما نمی‌تواند با یک آدم معلول کنار بیاید.

دوست اجتماعی خر است.

 

دوست اجتماعی چیز تو مایع های مدیر فنی تیم فوتبال که علی پروین میگفت یعنی کشک. خب یعنی چی؟  این اصطلاح دوست اجتماعی برای دوست های در شبکه های مجازی و اینترنت ساخته شده .  برای افرادی که در لیست دوستان ما در شبکه های اجتماعی هستند ولی ما بجز این جا، جایی دیگری با آنها سرکار نداریم.

البته میشه دوست اجتماعی هم به کسی یا کسانی که هر روز آنها را بر حسب اتفاق میبینم و باهاش احوال پرسی صمیمی و گرمی میکنیم مثل راننده تاکسی یک خط خاص یا فروشنده کیوسک روزنامه فروشی محل سکونت یا کارتان.

 

خب این چیزی که من از تعریف دوست اجتماعی فهمیدم.

 

 

 

اون روز حدودا شش کیلومتر راه رفتم مترو گردی کردم بعلاوه بر تهران گردی

پارک لاله، ولیعصر، میدان انقلاب و رستوران اکبر جوجه رفتم و تئاتر شهر رفتم البته کاشک میشود برم تئاتر ببینم آخه تا حالا تئاتر ندیدم. همه اینا بخاطر "  فاطمه_میم_مطلقه " بود وگرنه من آدم اینجور کارها نیستم.



از اتفاقات ی که اون  امروز  افتاد فهمیدم هیچ وقت، به هیچ کس را نباید حرف های دلم را بگم هر حسی به چیز یا هر کسی دارم را نباید بروز بدم باید بماند برای خودم یا نوشته شوند بر روی یک کاغذ یا توی وبلاگ م یا همین کانال.

گفتن حس در مورد هر چیزی ایجاد افسردگی و بغض میکنه، باعث می‌شود که بفهمم خیلی خیلی چیزها از خیلی کس ها کم دارم . بیان حس ها باعث به رخ کشیده شدن نداشته های آدم می شود.

به حرف قلب ت گوش بدی اما عمل نکن

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

وقیح بودن ممنوع

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.