استاد گرامی #هوش_مصنوعی هفته پیش نمود حالا میگه هفته ای دیگه بعد تایم کلاس بیائید برای تحویل پروژه!!!!
استاد #هوش_مصنوعی عجب الاغی میگه اگر #میان_ترم و #پایان_ترم ۱۰ شدید ۵ نمره پروژه رو اضافه میکنم؟ اووووف با پروژه رو میدن عجب الاغی اوووف!!!!
ذهنم من خیلی احمق الان بلند شدم برم #دانشگاه یه دفعه گفت از دوست دارم متنفرم و بعد لینک شد به جریان #مرجان_سین و این که چطور احمقانه بهش درخواست دوستی از راه دور داده ام چی بهش میگن خارجکی ها لانگ دیستنس... بعد یه دفعه بدون هیچ مقدمه ای پرید روی فوتبال!!!!چرا ذهن من اینقدر احمق ِ؟
#مامان_خانم بازم بهم گفت یکی رو پیدا کن یا بمن بگو یکی رو پیدا کنم؟ گفت به دوست هات و همکارت بگو یکی رو برات پیدا کنند #مامان_خانم نمیدونم من هیچ دوستی نداشتم و ندارم... اوووف
آدم یه جای طاقت ش تموم میشه... میبره آنوقت از تلاش کردن دست بر میداره، از دوست داشتن آدم ها حتی از دوست داشتن خودش! از رویا بافتن دست بر میداره و شاید از نفس کشیدن هم دست برداره...
آدم یک جاهایی طاقتش تموم می شود، خودش را میزنه به آن راه، به کوچه علی چپ ِ، چشمش را میبنده و خودش را خلاص می کند، یعنی یک شاه کش بر میدارد و همانطور که چشمش رو میبنده و دراز به دراز طاق باز گوشه ای میفته، یکی یکی خاطراتش را می کشد.
آدم یک جاهایی طاقتش تموم می شود.
من اون آدم م طاقت م تموم شده از درد کشیدن از مبارزه با درد کشیدن از تحمل فقط میخوام تمام بشم همین. درد تموم نشه من تموم بشه چون طاقت من تموم شده
یک ساعت دور خودم مثل دیونه ها چرخیده ام و با خودم حرف زده لعنت به این ذهن بافنده خیال باف من
چطور میشه ذهنو خفه کرد که وسط یه کار مهم خفه شه و خیال پردازی نکنه حتی در مورد اون کار مهم؟
ذهن عزیزم لطفا بذار پیشرفت کنم خواهشا با من دشمنی نکن
ذهن لطفا خفه شو ... اینقدر با من حرف نزن اصلا من باهات قهر احمق بیشعور
رفتم دوش آب گرم گرفته ام شاید درد پام آروم بشه اما فایده ای نداشت ... لعنت به این درد ... لعنت به عمل جراحی ...