-
درد منو قوی نکرده...
پنجشنبه 25 اردیبهشت 1404 02:31
درد منو قوی نکرده، منو نسبت به همهچیز مطلقا همهچیز بیحس کرده، روحمو رو بر اثر درد خودمو کشتهام، ذوقمو بهن بهطبع از بین رفت، کمکم قلبم داره تبدیل میشه به سنگ، و درد پیرم کرد ولی هنوز نه قویم کرده و نه منو میکشه
-
علت ش چی
چهارشنبه 24 اردیبهشت 1404 00:32
کسی میدونه چرا من از غار تنهایی م اومدهام بیرون اونجا بهتر جایی ممکن بود اینقدر درد و رنج، غم و غصه و درد روحی به دردهای جسمیم اضافه شد که چی ؟ برای چی ؟ برای هیچ؟ برای رنج بیشتر کشیدن و بیشتر تنها شدن
-
آدرس کانال تلگرام م
یکشنبه 10 اردیبهشت 1402 13:55
این آدرس کانال تلگرام من هست بیشتر مواقع توی این کانال مینویسم خوشحال میشم بیاید و آنجا هم خواننده مطالب من باشید. https://t.me/silence_progress
-
مامان خانم دمغ
پنجشنبه 29 دی 1401 17:21
از وقتی اومدم مامان خانم حالش گرفته و دمغ گمون بازم با بابا خان بحث شده میگه منو از خونه ببرید بیرون خونه نباشم شده قبرستون بعد میگن چرا من سرحال و شاداب نیست این وضعیت هر روز خونه ی ماست. منو باش میخواستم سر حرف های سید احمد پسر دایی سید علی دایی مامان خانم و کار تشک و تخت کارن آقای محمد نون به مامان خانم بگم کاپشن...
-
برم خونه فیلم خواهر بد رو ببینم
پنجشنبه 29 دی 1401 14:22
برم خونه فیلم خواهر بد رو ببینم امیدوارم باعث نشه مدیتیشین کنم
-
کلی وقت گذاشتم عکس رو ادیت کردم
پنجشنبه 29 دی 1401 12:37
کلی وقت گذاشتم عکس رو ادیت کردم و آماده اش کرده ام اومدم خروجی بگیرم برق رفت هیچ باید از اول ادیت کنم
-
من بمیرم مامان خانم هم راحت میشه
یکشنبه 18 دی 1401 23:06
من بمیرم مامان خانم هم راحت میشه
-
درد دنبالچه که سر زایمان رضا دچار شده ام
یکشنبه 18 دی 1401 22:39
الان مامان خانم به دایی سید علی میگه درد دنبالچه که سر زایمان رضا دچار شده ام دوباره اومده سراغ من
-
توی محله ی خودمون و برگشتیم خونه
یکشنبه 18 دی 1401 21:29
با حبیب کاف رفتیم یه دوری زدیم توی محله ی خودمون و برگشتیم خونه
-
نمیدونم چرا چند روز خیال پردازی هام اینجوری که
سهشنبه 13 دی 1401 15:13
-
باید از خدا طلب بخشش کنم شاید مورد لطف و رحمت
دوشنبه 7 شهریور 1401 10:20
باورهای آدم باورهای ککه از بچگی بهش میدهند و بعد با اون ها بزرگ میشه آدم هارو تشکیل میده و بهش حس خوش ایند با بد بودن میده متاسفانه باورهای که به من داده شده این جوری هستند که من آدم بدی هستم و باید از خدا طلب بخشش کنم شاید مورد لطف و رحمت اون قرار بگیریم.
-
دلم میخواد از همه ی آدم های که منو میشناسند بپرسم من آدم بدی هستم ؟ چطور آدمی هستم ؟ چون چه حسی نسبت به من دارید ؟
سهشنبه 25 مرداد 1401 22:20
دلم میخواد از همه ی آدم های که منو میشناسند بپرسم من آدم بدی هستم ؟ چطور آدمی هستم ؟ چون چه حسی نسبت به من دارید ؟
-
فکر کن
سهشنبه 25 مرداد 1401 10:49
مربی باشگاه دعوا کردم گفتم میخوام برم مسافرت گفت حداقل ۴، ۵ ماه بیا بعد یک هفته برو مسافرت نه اینکه دوماهه نیموده بخوایی بری مسافرت! من دیروز چه فکری کردم گفتم میخوام باهاتون بیام مشهد
-
کاری نیست بخوام
دوشنبه 24 مرداد 1401 20:46
شبکه ای فیلم سریال میذاره به نام رخنه توی قسمت امروز بعدازظهر ساعت 6 در مورد اینکه وحید شخصیت اصلی میفهمی که بعد سالها خانوم ش حامله ست و خودش سرطان خون گرفته همه ی این اتفاقات توی یک روز و بیشتر از چند ماه زنده نیست شب ش نشست حساب کننه چند ماه زنده است که میتونه بچه شو بببینه یا نه ؟ من به اینکه چه داستان دارک ی...
-
چطوری دیگه نمیتونم منفی بافی کنم
یکشنبه 23 مرداد 1401 13:25
از صبح سردم هست گمونم مال تین کیمیای شفابخش که میخورم وگرنه دلیلی دیگری نداره عرق کنم و سرد م باشه اصلا معلوم نیست این کیمیای شفابخش چطوری دیگه نمیتونم منفی بافی کنم و برم جلو و همین طوری برنامه ریزی میکنم و در کمال تجعب انجام میدهم بدون بد بینیی و منفی بافی
-
کارخونه مرجعی قبول نکرد!
شنبه 22 مرداد 1401 17:32
امروز مربی باشگاه شکستگی رو سرم رو دید بهش توضیح داده ام از زمان تولد م این جوری بوده و موقع تولد شکل جمجمهای سرم شبیه ای قایق بوده و این جایی عمل ست برای درست کردن ش! بعد به شوخی گفتم با کلی ایراد بدنیا اومدم ولی کارخونه مرجعی قبول نکرد!
-
خستگی بعد از تمرین
شنبه 22 مرداد 1401 13:43
آخ خسته ام تمام بدنم درد میکنه از خستگی بعد تمرین خوابیدم تا اومدم بخوابم خان داداش محسن اومد اینجا آب خونه شون قطع شده اومد اینجا حموم هیچی دیگه حالا نهار بخورم بخوابم بعدازظهر هم باید برم کلاس زبان انگلیسی
-
بریم باشگاه
شنبه 22 مرداد 1401 09:07
برم باشگاه ببینم چه خبره امروز؟ امیدوارم تمرین امروز فوق العاده باشه و حسابی خسته بشم؟ و بتونم حرکت ها رو درست و به موقع انجام بدهم
-
معنایی زندگی رضا چی
جمعه 21 مرداد 1401 21:36
دیشب فیلم محبوب میلیون دلاری رو دیده ام اقعا فیلم جالب و قابل تحسین بود ... داستان فیلم در مورد زنی 32 ساله بود که ارزوی بوکسر شدن رو داشت و به ارزوش رسید گرچه تقدیر براش چیزی دیری رقم زد... دو تا صحنه ی فیلم برام جالب و تاثیر گذار بود جایی که مگی ( زن بوکسر ) به مربی ش ( فرانکی ) میگه اون رو بکش ( چقدر دلم میخواد این...
-
حلقه کمال گرایی
جمعه 21 مرداد 1401 20:01
گوشی مو فکتوری ریست کرده ام چرا چون مدیتیشین کرده ام !!!! بعدشم نوبت لب تاپ م ویندوز شو عوض کرده ام دوباره افتاده ام توی حلقه کمال گرایی بد !!!
-
کیمیای شفا بخش سگ سیاه افسردگی
جمعه 21 مرداد 1401 00:11
کیمیای شفا بخش شب رو نخورده ام ممنون از خودم که این طوری از خودم مراقبت میکنم باید کیمیای شفا بخش رو دکتر روان پزشک داده باید سر وقت بخورم تا اوضاع بهتر بشه و سگ سیاه افسردگی م برند
-
رضا خودشو داره
پنجشنبه 20 مرداد 1401 20:35
قبلا هی به خودم میگه هیچ کس رو ندارم باهاش حرف بزنم یا دوست ش داشته باشم یا دوست م داشته باشم اما الان با اعتماد به نفس کامل میگم رضا خودشو داره که باهاش حرف بزنه باهاش درد و دل کنه و از هم مهمتر دوست ش داشته باشه
-
پیاده روی
پنجشنبه 20 مرداد 1401 19:10
برم پیاده روی هر روز از در خونه تا میدان دروازه دولت و برگشت ه خونه پیاده روی عالی
-
بازم برگشتم وبلاگ عزیزی دلم خوددم همین بلاگ اسکای
پنجشنبه 20 مرداد 1401 11:43
بازم برگشتم وبلاگ عزیزی دلم خوددم همین بلاگ اسکای عزیز دلم با یه عالمه غم و غصه و تجربه و انگیزه برای زندگی دوباره برای تغییر برای رضا . من هر بار زمین میخورم بلند میشم و این زندگی لعنتی دوباره میخواد منو زمین بزنه ولی من بازم بلند میشم و میدونم و ایماان دارم اخر سر شکست ش میدهم و پیروز میشم
-
معلوم نیست دارم چی کار میکنم
جمعه 24 تیر 1401 19:51
معلوم نیست دارم چی کار میکنم فقط هی از این شاخه به اون شاخه توی همه ی قسمت های زندگی م میپرم و به نتیجه ای هم نمیرسم بی نتیجه و بی فایده میگذرونم شب و روزهامو همین و بس
-
چرا نمیتونم خودم رو بکشم
چهارشنبه 17 آذر 1400 11:03
با این همه گندی که به زندگی م میزنم چرا نمیتونم خودم رو بکشم و خودم و دنیا و اطرافیان منو راحت نمیکنم اون از قضیه های مالی و پولی های که از دست داده ام اون از وضع رفتارهام و هزاران مورد دیگر
-
باید ساخت یا پیدا کرد
یکشنبه 14 آذر 1400 02:24
مسئله مهم این هست که آدم باید دوست بسازه با دوست پیدا کنه؟ یا داستان این جوری ست که باید دوست رو ساخت و بعد اون رو پیدا کرد!!!! یا باید دوست رو پیدا کرد و بعد دوستی و دست رو ساخت؟ منظورم از ساخت دوست یعنی اینکه دوست رو باید درک منی بفهمی بلد ش باشی تا اونم تو رودرککنم همه چیز نظیر به نظیر توی این دنیا
-
قابل لمس بود و حقیقت داشت
چهارشنبه 10 آذر 1400 14:58
کاش میشود توی این دنیا میمردم و توی دنیایی خیالیم زنده میشودم و زندگی میکردم ... کاش دنیایی که توی خیالات هم ساختم، دنیایی واقعی و قابل لمس بود و حقیقت داشت دنیایی بدون درد بدون ترس از اینکه برای پام چی میشه بهش فشار میاد یا دردش بیشتر میشه یا نه تصمیم میگیرفت و بیشتر میتونیستم بهفهمم زندگی چیه
-
رفتنی باید برود
سهشنبه 9 آذر 1400 23:15
وقتش رسیده برم از این بلا تکلیفی که درش گیر افتاده ام و درد، مشکل چلاقی مو رو وسیله ای برای فرار از پذیرش مسئولیت و رفتن نکنم کسی که باید برود بهتر است هر چه زودتر برود و هی دست و پا نزد و اکسیژن حرام نکند بگذارد برای آدم های سالم و شادی که هدف ی جدید برای معنا بخشیدن به زندگی شان دارند و هر لحظه برای بهتر شدن زندگی و...
-
خودت هستی و خودت
دوشنبه 8 آذر 1400 19:48
با وردپرس درست اسلایدر درست نکرده بودم بخاطر همین زیاد بلد نبود به آبی سیف زنگ زدم و پیام داده ام کمک م کنه تلفن مو جواب داد توی واتس آپ هم فقط پرسید مشکل مو ولی بعدش بآنلاین ود ولی جواب نمیداد خودم مشکل مو حل کردم