فکر مشغولی

الان شدیدا دوتا فکرمو مشغول کرده 1- اینکه نتونم درست صحبت کنم با اون فرد و 2- هم اینکه نتونم انجام بدهم چون وقتی از اینجامیرم شدیدا خسته میشم و میخوابم ...

درآمد اکسترا

#مصطفی_نون گفت برای خودت یه درآمد اکستر داشته باش بجز این کاری میکنی خیلی ایده ای خوبه ...

تولید محتوا

زنگ زده ام به طرف حرف زده ام میگه برای یه فروشگاه لوازم کوهنوردی نزدیک خونه مون هست روزی 30 - 40 پست میخواد خیلی عالی ... اوووف من دوست دارم عالی میشه فقط این نفر اصلی نبود این کار رو گرفته بود برای کس دیگری ... من قرار شد شماره اون نفر اصلی رو برام بفرسته گفت مهم نیست بری یا نه فقط باید کار رو براشون انجام بدی ... من پارسال و همین امسال برام #حبیب_کاف تقریبا همین کار رو روی سایت کوهنوردی انجام میداده ام پارسال هم برای برادرش #حسین_کاف هم همین کارهارو میکرده ام ...

کار دیگه

#مصطفی_نون زنگ زد گفت که یه کاری هست تولید محتوای یه فروشگاه و کار با وردپرس میتونی انجام بدی؟  گفتم میترسم نتونم؟  گفت نه میتونی فقط باید بخوایی انجام بدی قراره شماره رو برام بفرسته زنگ بزنم ببینم چطوری کارش

حال بد

دیگه نباید #شرکت غذا بگیرم چون اصلا خوب نیست !!! امروز که یعنی ساندویچ مرغ بود شبیه هرچیزی بود بجز ساندویچ مرغ من با اینکه گرسنمه بودم زیاد نخورده ام لعنتی به  #برنامه_نویس_آقای_ایمان_سین گفت بفرمائید بخورید من نمیخورم زیاد چون به محض دیدن غذا اینقدر بد بود حام بد شد و سیر شدم بعد بهم گفت بیام بخور با اشاره به ک.یر اوووف به #برنامه_نویس_آقای_محمد_خ گفت تعارف اصفهان نکن ... بهرحال ناهار امروز گندبود زهرمارم شد نصف نخورده ام همین و بس

برنامه نویس جدید

#برنامه_نویس جدید اضافه شد بهمون اومد نشست پیش ما ! یه خانم هست عجیب این #برنامه_نویس_آقای_پویا_ح و این خانم #برنامه_نویس اضافه شدن اومدن اینجا پیش ما نرفتند پیش بقیه بچه های فنی

اووووف

دیروز #آقای_حق_مدیر_عامل به #مهران_ب_مدیر_پشتیبانی تلفنی گفته به #برنامه_نویس_آقای_مجتبی_ف بگو به #آقای_رضا دسترسی بدهد به سرور که یه قطعه کد رو که از #برنامه_نویس_خانم_سمانه_عین گرفته رو کپی کنه هیچ دیروز هرکاری که کرده ام نشد الان رفتم پیش #برنامه_نویس_خانم_سمانه_عین بهم میگه داری درست کار کنی اما #برنامه_نویس_آقای_مجتبی_ف بهت دسترسی نداده که بتونی ذخیره کنی و نتیجه کار رو ببینی قشنگ منو میپیچونند

حالمو خوب کن نوشابه

#تاپ_سی گرفتم برم #شرکت دل و دماغ ندارم داغونم شدیدا گرسنمه !!! شاید نوشابه حالم خوب کنه

پاس کن با معدل ۱۴

به #مصطفی_نون وسایل پروژه #هوش_مصنوعی رو داده ام گفتم #برنامه_نویسی بلدی انجام بده بعدش میگه من اصلا وقت ندارم ترم آخر هستم گمونم میخواد با کس دیگری انجام بده از روزی که رفتیم وسایل برای پروژه #هوش_مصنوعی بگیریم من حالم زیاد خوب نبود ازش خداحافظی کردم و رفتم ناراحت شد!!!! عجب باید یه فکری کنم! الان رفتم آموزش بهم گفته بود یک ماه قبل از امتحانات ت بیا تا برای مجوز کمیسیون ترم بعد ولی گفت که الان نمیشه معدل ت حتما باید ۱۴ بشه!!!! با این درس #هوش_مصنوعی بعید میدونم

گریه می خوام

از کلاس زدم بیرون به بهونه ای پا #درد ولی بهونه اصلی بی حوصلگی، اینکه هیچ کاری برای تغییر نمیکنم،  نمیتونم جلوی ذهن خیال باف م بِستیم و اون ور حال بلعیدن منه. با #مصطفی_نون سر کلاس حرف زدیم گفت توی بدترین شرایط زندگیم هستم بهش گفتم توی بهتر از من هستی حداقل #برنامه_نویسی بلدی ولی من هیچ... عین بچه کوچولو ها که بی دلیل و بهونه میرن ن زیر گریه دلم گریه کردن میخواد