تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

روز بغض آلود

صبح بعد از اینکه کارهای بانکی بابارو انجام دادم یکدفعه موقع برگشت به خونه به خودم گفتم که برم شهرک آزمایش برای پیگیری آزمون آیین نامه رانندگی از وقتی که این جملات رو تویی ذهنم تکرار کردم تمام بغض و غم و غصه ای دنیا اومد تویی وجودم چرا یک آدم معلول برای هرکاریش باید عذاب بکشه... با بغض و گریه اومدم ببینم زمان های آزمون کیه؟ بیرون شهر نزدیک بهارستان شهرک آزمایش... 

لعنت به زندگی با پای چُلاق... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد