دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
میخواهم بخوابم این دیوث ( پسرخاله حسن ) نشسته داره قسمت دهم سریال عاشقانه میبینه از اینترنت دانلود میکنه یعنی میاد اینجا فقط اپدیت میکنه نرمافزار هاشو با اینترنت ما و میره میگه صبح برمیگردم روستایی خودمون ولی شب برمیگردم چون شب از ساعت ده تا چهار صبح میخواهیم با بچه های هیئت چای بدهیم! حالا من فردا صبح ( یعنی دوشنبه صبح ) امتحان زبان ماشین هستم و باز هم میخواهد بیاد روی اعصاب و روان من راه بره، یعنی آرامش ندارم توی این خونه فعلاً هرجوری هست بخوابم صبح ساعت نُه باید سرکار باشم. هان بهش هندزفری خودمو بدم ولی متاسفانه اخلاق گوه و گندی داره که برنمیگردونه چیزی رو