ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
امروز صبح یکی پسر اومد توی مغازه کمی مشکل جسمی و ذهنی داشت من تازه از بیرون اومده بودم رفته بودم یک بسته ای رو پُسِت ِ کنم یک بار منو دید صدام زد گفت بیا رفتم پیش گفت ببین هروقت اونو میبینم یاد تو و کارهایی تو میفتم هردوتاتون کارهاتون کُس ِ خُلی ِ اینم از دستمزد م....
دلم می خواهد بمیرم یا گورمو گم کنم از تا من راحت شند اینقدر براشون عذاب آور و تهوع آور نباشم....