پایان سفر بی نتیجه به تهران

تازه رسیدیم خونه اومدم روی تختخوابم دراز کشیدم و دارم فکرمیکنم تمام اتفاقات اخیر این چند سال و بالاخص حرف های آقای دکتر (  لینک)  خسته ام اما درد لعنتی نمیذاره بخوابم و همین‌طور فکر و خیال... راستی از امشب بازم تایمر پاکی را راه انداختم امیدوارم این  مرتبه آخر باشه که صفرش میکنم...


 بعدشم از دیروز با خودم قول و قرار گذاشتم هر چی خرج می کنم تویی گوشی یادداشت کنم فعلاً یک تهران برای یک دختر سیصد و خورده ای خرج برداشت... خب معلوم طبق قانون همیشگی بابا حساب کرد اونوقت چطور من میتونم خرج زندگیم رو به این وضعیت جسمانی بدم.