سر شبی مامان بابا و دایی و خاله باهم رفتند خونه عمه خانم من ( عمه دومی) منم تنهائی سه نخ سیگار کشیدم و کلی گریه کردم برای خودم برای درد هام برای بی کس هام چرا اینجوری شد
+ بعد از ظهر منشی دکتر م زنگ زد و وقت دکتر رو مامان انداخت چهارشنبه هفته آینده من توی اتاق خودم بودم و صدای حرف زدن مامان رو میشنیدم بعد که قطع کرد برای بابا توضیح داد که کی بود، بابا هم گفت چه فایده اینم فقط پولو میشناسه رضا که همه ش درد داره ....
|