امروز سرکار در مورد برنامه نویسی شد همکار " علی " بهم گفت با پشت کاری که داری ( من میگفتم ) میتونی به هرچی میخایی برسی ! پشتکار ؟ من ؟ چثاین چندمین نفری که این حرف رو بهم میزنه اما خب من توی خیلی از کارها سریع خسته شم اما اون کار رو ول کن نیستم تا تهش هستم ! اما اینکه پشتکار دارم نمیدونم روی چه حساب! آخه خیلی زود دلسرد و ول میکنم یک موضوع رو! بهرحال برنامه نویسی رو نباید ول نکنم و برم جلو فعلا فردا میانترم معماری دارم....
برو جلو از کاری که لذت میبری پیروی کن تا بتون شاد باشی، شاد میتونی باشی حتی با پای چلاق
پای چلاقت و دردش همیشه هست، تنهایی همراهش اما لذت بردن از زندگی همراه ش نیست باید همراه ش کنی این همراهی میتونه یادگیری و سرگرم شدن توی یه کار که بهش علاقه داری و اونم برنامه نویسی برو جلو رضا پای چلاقت همیشه هست
لینک کانال تلگرامم
شروع کن به کدنویسی امروز اولین روز از بقیه عمرته به بطالت نگذرون ! با کدنویسی نکردن و کوتاه اومدن در مقابل درد کشیدن داری میشی سوژه خنده ! تکلیف خودتو با خودت روشن کن و برو جلولینک کانال تلگرامم
یه کانال درست برای اینکه بعنوان اسپاتیفای و ساندکلود ازش استفاده کنم و اهنگ گوش بدهم اهنگ خوبی گذاشتم داخل کانل از موسیقی های بی کلام تا اهنگهای سنتی و علیرضا قربانی لطفا آهنگ خوب بازم معرفی کنید
لینک کانال تلگرامم
قضایا سرکار خیلی پیچیده شده الان شنیده ام که حبیب انگار دیروز خداحافظی کرده و دیگه نمیاد ! صبح اومدم گفتم وسایل ش رو جمع کرده و گذاشته کنار ؟ عجب ؟ خیلی جالب مثل بقیه من متوجه نشده ام و کسی هم بهم نگفت ! البته چند هفته پیش پنجشنبه شنیدم که میخاد دیگه نیاد ولی برام جالب که دیگه نمیاد سرکاری که مسئول مستقیم خودش ه خیلی جالبه آدم باید به چه درجه از ناامیدی برسه که چنین تصمیمی بگیره
چرا ذهنم خفه نمیشه و شروع میکنه از قبل از بیدار شدن به خواب به رویاپردازی ؟ میخام متوقف ش کنم ! دکمه استپ این کجاست ؟
دلم بد جوری هوای گریه داره.بد جوری بغض گلومو فشار میده.دلم میخواد زار زار گریه کنم.
چرا هیشکی نمیفهمههههههههههههه
چرا من نمیفهمهمممممممممممممم؟
اصلا چرا؟ خدا؟
خدا اصلا هستی صدامو میشنوی؟ میبینی منو؟
۱۷ - ۱۸ کانتکت (مخاطب) گوشیم پر از اسم و آدمهای مختلفه ولی الان که دلتون مخواهد با کسی حرف بزنم، احساس میکنم کسی رو ندارم ؟ و تنهایی فقط بغض کردم و اشک میریزم...
صبح از اون روزها هاست؟ سر شب از گروه دیگر محل کار لِفت دادم عماد همکار و رییس م پیام داد چرا لفت دادی گفتم هنوز از زندگی لفت نداده ام ! جواب داد کوس شعر نگو برای من دوست ندارم اخرین نفر باشیم من و حبیب از تصمیم برای رفتن گرفتی ! بهش گفتممیخام تا اخر ماه بیام و دیگه نیام سرکار بخطر حقوق که با چند ماه تاخیر گرفتم اونم نصفه و نیمه ! جواب داد خودش م نگرفته و حق میده بمن ! دلیل بعدیم مریضیم من با این دفتر جدید که رفتیم مشکل دارم توالت فرنگینداره ! چندباری مجبور شدم تا ایستگاهمترو بدوم و از ایستگاه مترو بدوم تا خونه ! میدونم هرجادیگه هم برم همینه اما خب باید برم تهران دکتر تا تکلیفمو روشن کنه ! اگه بخاد شرایط م اینجوری باشه وسیله ی که توی پام دربیاره بهتره اونجوری اینقدر عذاب نمیکشیدم ! و بعد گفتم امتحانات پایان ترم دانشگاه نزدیک البته میان ترم نزدیک تر من دوشنبه یه میانترم سخت و دشوار دارم!
گفت بیا فردا صبح باهم در موردشون حرف میزنیم!
عماد فکر میکنه من بخاطر اتفاقات این چند روز اخیر که توی قسمت ما افتاد میخام برم و بچه های دیگه قسمت با هم حرف زدند که دیگه نیام نه من از بعد از این که چند بار سرکار گذاشته شدم سر حقوق توی روزهای بی پولی مزخرف م تصمیم گرفتم تا ماه آخر قبل امتحانات پایان ترم برم سرکار و چند هفته آخر اطلاع بدم