تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

قضیه بد دیشب

دیشب سوژه بدی بود قبل رفتن کلی جروبحث بخاطر اینکه نمیخاستم برم به هیچ وجه ، با کلی جرو بحث رفتم ، آدرس رو اشتباهی رفتیم برگشتیم اصلا یه وضع داغونی بود ... وقتی رسیدم اونجا یه صحنه ی دیدم جاخوردم دختر خانم هم مشکل جسمی داشت مثل من اما خب این جا خوردن به این خاطر که من نمیدونستم ... سعی کردم وانمود کنم که میدونم ... بهرحال رفتیم توی اتاق باهم حرف زدیم یه پایه کلاس معارف اسلامی بود ! به جانم خودم پرسید نظرت در مورد امام خامنه ای چی ؟ گفت من منتظر ظهور خود آقا امام زمانم !؟ اصلا یه وضعی بود !؟ پرسید هدف اون از اینکه اومدید خواستگاری چیه ؟ گفتم بخاطر اصرار خوانواده اومدم !

اصلا یه چیزی های میگفت تعجب برانگیز و‌حیرت آور بود برای یکی با شرایط جسمی من در برابر کسی که شرایط جسمیش مثل من هست خیلی متفاوت اهل سفر ورزش گشت و گذر و دوست پیدا کردن صد درصد متفاوت تنها تفاهم بین مون فقط هردوتامون بادمجون دوست نداشتیم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد