تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

تماشا

من نه خوشگلم، نه پولدارم، نه سالم م ، من فقط برای تماشای جهان آماده‌ام.

هر غمی اندازه من است

هر لذتی که می‌دوشم !

یا آستین ش دراز است یا کوتاه یا گُشاد 

هر غمی که می پوشم!

دقیق، انگار برای من بافته شده 

هر کجا که باشم !

شیرکو بیکس ( شاعر کرد )

لحظه لحظه زندگی رو با غم‌داده ام پایان گویا این زندگی یه غم ست مداوم و بی پایان

در زندگی یه زهرا واجبه

آخر شب دختر خالم زهرا اومد خونه مون با پسرش، پسرش تقریبا هم سن و سال منه... نمیدونم چرا این قدر از زهرا خوشم می‌آد از زهرا از لحاظ ظاهری نه ولی از لحاظ رفتاری و زندگی ش بسیار شخصیت خاصی داره از اونی که آدم میخواد یکی مثل شونون توی زندگی ش داشته باشه سواد آنچنانی نداره شاید تا ابتدای و خیلی زود ازدواج کرده اما خب سخت های روزگار برای خوب بوده... بهرحال شخصیت خوبی داره... به قول معروف یه میلف به تمامم معناست هم از لحاظ شخصیتی و هم ظاهری...


گمون بودن یه زهرا توی زندگی‌م میتونه امید بخش باشه برام... شاید هم یه هوس و یا یه دروغ باشه برای این‌که بتونم خودم رو فرار بدهم در مورد این که  زیرکی دید زدن هام نسبت به زهرا رو لاپوشونی کنم!؟  احساس می کنم خیلی تابلو و ضایع بهش نگاه می‌کردم!؟  لعنت به من

تیغ زدین

من شب سر لج مامان که گفت دختر درس  حوزوی خونده و مومن بودن و تیپ براش مهمه رفتن حموم و به تیغ درست و حسابی کشیدم آخیش حال داد از حموم اومدم بیرون یک‌راست اومدم توی اتاق من از اتاقمم نرفتم بیرون همین و بس خیلی خب کمون همین قیافه شیش تیغ ببین اعلام حرام بودن کنه... بهرحال من بیشتر مواقع صورتمو تیغ میزنم قرار نیست برای این خواستگاری و اینکه تخار خانم مذهبی هستند من تیغ نزنم من همین گوه که هستم هستم....