تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

خب میشه؟

چه جوری میشه یه حرفی رو فهمیدند به آدم ها اطرافم؟  اگه میدونستم شرایط من خیلی فرق می کرد و این‌همه بلا سرم نمیوده بود.

هرکی می‌رسه از دید زندگی و شرایط خودش برای من نسخه می‌پیچه آخه هیچ کدوم شرایط منو  درک نمی‌کنه! منی که هر لحظات زندگی می درد کشیدم و می‌کشم و برام زندگی با این شرایط سخته بدون هیچ پس اندازی و کار هم با شرایط جسمی من سخت برام پیدا میشه البته برای آدم های سالم هم سخته اما برای کسی مثل من شرایط بدتر برای پیدا کردن کار...بعد خونواده با استدلال اینکه خدا روزی رسونه میگن ازدواج مشکلات ت حل میشه؟  یعنی کن ازدواج کنم دیگه درد نمیکشم؟  دیگه از درد از خواب نمیپرم؟  هعی هعی


پس نوشت؛: نسخه پیچیدن فردا بعدازظهر بریم خواستگاری 

مورد جدید

خواهر زن دایی مامان م که آخوند برام دختر پیدا کرده هم سن و سال خودم فوق لیسانس زبان انگلیسی، درس حوزوی خونده. 

من هرچی سعی دارم از این قشر فرار کنم بازم برام یکی پیدا میشه بی خیال نمیشن همین که ریدن توی این سال‌های زندگی مشترک بسته...

مثل خودم انگار مشکل جسمی داره! حالا من هرچی بگم من تموم عمرم درد کشیدم حوصله ی خودمم ندارم چه برسه به کسی مثل خودم، نمی‌خوام بگم زندگی با کسی با شرایط من بد و اشکال داره اما زجرآور...

فرمودند مرتب بودن و مومن بودن براشون اهمیت دارد که اینها مورد آخر برای من

ترس طرد شدن

تجربه کردن بعضی از حس و موقعیت ها برای آدم می‌تونه زندگی رو متفاوت تر کنه اما خب برای افرادی مثل همیشه ریسک همراه بوده، ریسک ی سخت که شامل ترس از طرد شدن