اوضاع امروز

ساعت ۱:۳۰ از شرکت زدم بیرون برم کارگاه دانشگاه که دیر رسیدم ولی خب گذشت الان هم خونه ام خسته و کوفته هستم و اصلا و ابدا یک کلمه تا الان نتونستم جاوااسکریپت تمرین کنم چون خاله جان اومده خونه مون ولی خیلی شلوغ و پلوغه... باید حساب شده کار کنم تا بتونم برسم به قول و قراری که گذاشتم با " میم" برسم باهاش قول داده ام خودم برسونم برای back-end پروژه هاش...

آهان راستی دیروز ( جمعه) و امروز شنبه بلک فرایدی خارجی اروپای ها و آمریکای بوده که دو یا سه هفته به پایان سال نو میلادی شونو که خرید عیدشونو کنند حالا چندتا سایت ایرانی مثل دیجیکالا و بامیلو بلک فرایدی گذاشتن داداش دارید اشتباه می‌زنید اون بلک فرایدی آخر سال میشه برای ما ایرونی ها یعنی چند ماهه دیگه بعدشم کالاهای لوکس و عالی و معمول شونو میذارند برای فروش با تخفیف ۵۰% نه اجناس بُنجل ِ و روی دست مونده و ته انباری شونو!؟  

حالا امروز توی شرکت بچه‌ها نشسته بود و داشتن حراجعمه بامیلو رو میدن... واقعیت ش من زا مارک و مدل لباس ها و یا اسم لباس سر در نمیارم همین که جنس  لباس خوب باشه و بشه چند سال به عنوان لباس بیرونی و بعدشم لباس توی خونگی بپوشم... بعد این مدل های که اینا می‌گفتند اولین بار بود میشنفتم عجیب و غریب

پریود

پریود بودن بد، امروز من پریود پاچه میگرم نه پاچه آدم های اطرافم رو بلکه پاچه خودم می‌گیرم و مرور می‌کنم گذشته خودم و شکنجه میکنم خودمم رو

سبک بشم

مامان زنگ زد گفت رسیدیم.ازم پرسید دانشگاه ی؟  سرکار؟  گفتم نرفتم دانشگاه؟  کلاس تق و لقه!

حالم خوب نیست دلم گریه می خواهد یه بُغض بدی داره از صبح گلومو فشار میده...

جایی بود می‌رفتم گریه میکردم سبک بشم

حس عجیبی

حس بدی دارم که اومدم سرکار و نرفتم دانشگاه یه حس عذاب وجدان و سرزنش درونی! که بیشتر کارهای که انجام می دهم این حس رو دارم در موردشون بهرحال الان اومدم سرکار و خوب نیست بعد از ۳۰ دقیقه پا‌شم برم

پُرانرژی

میرم سرکار پُرانرژی و خستگی ناپذیر، تا ساعت :۵:۳۰، بعد که برگشتم کمی استراحت کنم و سفت و سخت بشینم پای برنامه نویسی،این دو روز تعطیلی که خوب عمل نکردم

داغون م

نباید الان یه میلف باشه که حالم خوب نیست بخوابم بغل و آرومم کنه؟  امشب خیلی خیلی داغون م