تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

لعنت

داشتم از دفتر میمودم بیرون حسین بهم گفت یک تومن ‌( یه میلیون) می‌ریزم به کارت ت هم الان شماره کارت مو گرفت گوشی به دست عین این بدبخت های فلک زده نشستم تا پول بریزه آخه توی کارتم فقط ۲۱۴۰۰ تومن پول هست... لعنت به آدم بدقول...لعنت به من...

بی تکلیف

میخوام یه چندروزی نیام سرکار تا تکلیف حقوق م مشخص بشه البته باید ببینم مادر و پدر گرامی چه می‌فرمایند؟!

بذار بیدارشم

هنوز پتو رو از روی خودم ندادم کنار شروع کرد،  هرکی ببیندیت وحشت میکنه برو آرایشگاه موهاتو کوتاه کن میگم بذار بیدارشم

یه ماه نرفتم آرایشگاه....بهم وای به حالت اگه امروز نَری آرایشگاه...آقا من ۳۰ هزار تومان بیشتر ندارم.


بهرحال مامان امون نداد بیدار شم ذهنم لود بشه و سلام کنه به این دنیایی و بهش بگیم امروز امروز چه خبرهای خوبی داری؟

چرا سوالات الکی می‌پرسی؟

همکلاسی دانشگاه م پیام داد که " آخر php یادگرفتی یا نه؟ " براش نوشتم دارم کار می‌کنم! سعی م این‌که که تا آخر ترم بتونم کامل بهش تسلط داشته باشم. بعدش گفت : "اهان آره ببین که حدااقل اگه ایده ای چیزی بود بتونیم با هم کار کنیم "  بعدش بهش گفتم یعنی می‌شه تا آخر ترم؟  بهم جواب داد!  تو بعضی وقتا سوالات الکی می‌پرسی؟  " یه گله" بعد چند دقیقه گفتم لطف کن توضیح بده؟   نوشت : " پاکش کردم،  هیچی بی خیال " 

منم بی صداش کردم مهم نیست برام دیگر جواب شو نمی‌دم تنها همکلاسی بود که جوابمو می‌داد و می‌دادم و نسبت به بقیه بیشتر باهاش حرف می زدم.

اوهوم

صبح می‌خوام لب تاپ مو با خودم ببرم دانشگاه از اون ور هم ببرم سرکار آخه سیستمی که سرکار بهم دادن خیلی کننده و کانفیگ ش ایراد داره توی فتوشاپ هم نمی‌دونم به چه علت کیفیت عکس هارو کم می‌کنه!