تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

بدبختی

امروز بعدازظهر وقتی کلاسم تموم شد میخاستم برگردم خونه یکی از همکلاسی هامو دیده ام یه کم وایستاده ام پیشیش و باهام حرف زده ایم بهم گفت دوشنبه ها اگر دلت خواست بیایی زود بیا اگر دیر بیایی قانونی که شکوفه ( استاد گرامی )  گذاشته ؟ شاکی بود چون همه سرکلاس ش با تاخیر میرنند . البته مقصر این موضوع منم چون ترم اول و دوم خیلی اذیت ش کرده ام و هی بهش تیکه مینداختم زودتر از همه ی میایی و یرتر میری و همه لحظات رو میخایی درس بدی ! چقدر نصحیت تون میکنه بهرحال بخاطر ازار و اذیت های من این تصمیمم هارو گرفته !
البته بعضی از بچه ها بخاطر این شوخی که با شکوفه میکنمم بهم میگن باهم دوست دختر / دوست پسرید و نگران قبولی نیستید! بهشون میگم اگر اینجوری چرا ترم قبل منو انداخت ؟ بهرحال میخام بخاطر همین حرفهای مفت والکی این درس رو این ترم حذف کنم و بذار معرفی به استاد امروز هم اخه بهم چندنفری از بچه ها به شوخی و خنده گفتند !

رونوشت

همکلاسیم که هیچ صمنمی باهاش ندارم یعنی من با هیچکدوم از بچه های کلاس ندارم بهم میگه نگه کن این با این تیپ و قیافه گوشی آیفون سون پلاس دستشه نمیدونه این گوشی هم مثل تمام زندگی من با کلی ماجرا مال من شد ... بعد چند سال گوشی های که داداشم چند ماه به چند ماه میگرفت و خسته میشود میرسید به من امسال بعد ۷، ۸ سال نوبت من شد منم این مدل کوشی انتخاب کردم که حداقل ۹ الی ۱۰ سال برام گوشی باشه تا پول دستم برسه خودم بخرم و یا دوباره با شانس و اقبال یه گوشی گیرم بیاد! 

ادم ها چفدر راحت همو قضاوت میکنند بدون اینکه کفش های اون رو به پا کنیم و رها بریم ! و دردها و تحقیرهای و رنج هایی که اون شده رو بکشیم... و بی دلیل قضاوت نکنیم.

اَهِ

استاد صدا می‌زنم بیاد مشکلی که توی اجرای کد دارم رو ببینیه اما خیلی کم میاد سراغ ما پسرها!بیشتر سمت دخترها! هعی روزگار...بخاطر ۲۵۰ گرم گوشت! نمیخوام بگم آدم خوبی هستم نه آب باشه منم شناگرم! بهرحال تو دانشگاه توی کارگاه! عجیب و غریب،شاید عجیب و غریب بخاطر این که مثل قضیه گوشت و گربه که آقا گربه دستش به گوشت نمی‌رسید میگفت اَه ِ اَهِ بو میده.حالا شاید حکایت منه دستم به این ۲۵۰ گرم گوشت نمی‌رسه میگم بَده ِ

شنبه خر است

‏صبح شنبه انقد افتضاحه که داریوش میگه:
‏روز سقوط، روز فرار، روز گریز و انتظار
‏روز شکفتن فلز، روز سیاه شنبه زار
‏روز سقوط عاطفه تا بینهایت زیر صفر
‏روز به بن‌بست رسیدن پنجه به دیوار کشیدن

درس تخصصی

رسیدم سرکلاس هیچ کس گوش نمیده همه دارند چُرت می‌زنند یا با هم حرف می‌زنند یعنی درس تخصصی!

خوشبختی

به جرات می توان گفت اینکه کسی گرفتار آدمی نباشه با همه یاس هایش و دردهایش نوعی خوشبختی است برای کسی که دوست داشتن را فقط در دوست داشتن نبیند و مسولیت و تعهد را فراموش نکرده باشد

دانشگاه

۸ صبح کلاس دارم تازه دارم از خونه بیرون زدم! یکساعت توی راه با دل خوش و عالی رفتم دستشویی نشستم یه دقیقه تلگرام چک کردن؟!قشنگ تیکه اول کلاس رو نمی‌رسم قسمت تئوری رو فقط قسمت عملی!؟