تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

گزارش امروز دانشگاه

توی این چند مدت کوتاهی که میروم دانشگاه با یک پسر ترم بالای آشنا شدم که برنامه نویس حرفه‌ای چندبار بیشتر توی محوطه دانشگاه ندیدمیش امروز که لب تاپ برده بودم توی سایت دانشگاه نشستم و داشتم آهنگ گوش میدادم زد روی شانه ام و گفت وقت تو هدر نده یکسری فیلم آموزشی بهم داد و گفت کار کن طراحی سایت حرفه‌ای گفت هم برای ترم سوم و هم برای کار پیدا کردن،گفت جاوا رو هم راهنمایی ت میکنم برای یادگیری چیکار کنی. 


نمیدونم چرا بعضی از آدم ها اینقدر خوب و با محبت هستند و بعضی ها هم برعکس که آدم ِِ از همه ی آدم های اطراف متنفر میشم. 

منم شروع کردم به کار کردن با فیلم های آموزشی به امید خدا قصد دارم هر وقت آزاد پیدا کردم بشینم به دیدن فیلم ها. 


امروز فقط بعدازظهر کمی سایت های که نباید برم رفتم که ایکاش نرفته بودم کمی با خودم ور نرفتم اما خطا نکردم اما بعد امروز روز سوم پاکی همین جور باید ادامه پیدا کند دعا کنید برام... 



کیش و مات

کل زندگیم و دو، دوتا میکنم و چهارتا نمیشه! یه گذشته ضعیف و یه آینده مبهم وخانواده ای که خیلی کاری از دسشون بر نمیاد!  بجز اینکه فقط نظاره گر باشند... 

خلاصه گند زدم  ! این خلاصه حالمه ! و قطعا هیشکی نمیفهمه دردم و حالمو ! و هیچیم حالم و خوب نمیکنه فعلن ! و نسخه ها بقیه روم جوابی نداره ! چون از جایگاه خودشان نظر می دهند بی توجه به وضعیت گذشته و فعلی من.. 

 باید خودتو سرگرم کنی ! شل کن بابا!  باید رودر روی خونوادت بایستی ! وقتشه از بابات سهم بخای ! تهدیدشون کن !! چرا فکر میکنی سالمی ! زندگی همینه دیگه !

اینا حرفایی که میشنوم و حالم و خوب نمیکنه که هیچ ،حالت تهوع بهم دست میده! 

پ.ن : یکی باید دستم و بگیره ! یکی باید راهی نشونم بده! یکی باید... باید یه راهی باشه...