تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

مصیبت

امروز سر کلاس حالم بد شد پام گرفتم یک کم بلند شدم ایستاده ام یکی از بچه ها سر مسخره بازی گفت استاد حال فلانی بد شده استاد بهم گفت از کلاس برم بیرون از کلاس اومدم بیرون دم در کلاس نشستم زمین یه کمی پام حال اومد پاشدم رفتم سر کلاس بچه‌ها یک جوری نگاه میکردند شاید من اشتباه می کنم بهرحال کلاس تموم شده الان هم منتظر نشستم روی زمین تا کلاس بعدی شروع بشه... لعنت به پای چلاق، لعنت به زمین سرد 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد