تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

عجب آدم های پیدا میشوند

خب اومدم خونه ببینم یکی وسط اتاق پذیرایی ولو شده فکر کردم باباس میخواستم بپرم رو سرش و گوشو گاز بگیرم ولی افسوس که بابا نبود دایی جان بود!  این دایی جان ما انگار نمیخواد بره خونه شون  تهران اصلاً فکر نمیکنه من چهارشنبه ای هفته‌ای دیگه بیام تهران دکتر... اَهِ آدم ی بی ملاحظه از یک روز قبل از تعطیلات اینجاست تا الان، هان!  ناگفته نمونه که من آخر عمل جراحی پامو که انجام دادم یک چند هفته‌ای خونه شون تلیپ بودم :-D 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد