تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا
تنهاترین پسر دنیا

تنهاترین پسر دنیا

دل نوشته های تنهاترین پسر دنیا

حکایت ۱۲ اسفند ماه سال ۱۳۹۴

امروز با هردوتا صاحب کارام حرف زدم قرار شد بابت کار توی کارگاه روزی بیست هزارتومن و برای هرساعت کار تویی مغازه ۲۲۰۰تومن... امروز صاحب کار آقای ب سیصد هزار تومان ریخت به حسابم... تا الان بابت سه ماه کار چهارصدهزارتومن گرفتم...البته فقط برای کار در مغازه... 


امروز بعدازظهر بابا زنگ زد گفت فردا صبح حرکت میکند میآید اصفهان شب اینجاست برای خداحافظی کردن و حلالیت طلبیدن برای رفتن به کربلا ۲۲ اسفند ماه میره کربلا تا ۲۹ اسفندماه. 


امروز توی کارگاه همه ش هندزفری توی گوشم بود و آهنگ گوش میدادم بجای اینکه حالم خوب بشه بدتر شد همه ی آهنگ های که دانلود کرده بودم در مورد عشق و عاشقی و فراق از یار دوست داشتن بود آخه آدم چُلاق ِ چی به دوست داشتن و دوست داشته شدن... آدم چُلاق ِ همیشه تنها باید باشه تا کسیُ افسرده و دیوونه نکنه... باید با تنهایی ش خُو کنه... 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد